responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 28


آن جناب و در آن مهمات چند ثبت بود كه آن جناب امر كرده بود بر آوردن آن مهمات را و آن دو نفر گفتند كه آن جناب امر فرموده برفع اين مهمات از اين وجه يعنى از اين مهتر و بزرگ قوم پس اگر چيزى از امر او يافت شود تسليم فرزندش على ( ع ) نما چه وى خليفه و قيم امر آن جنابست و اين واقعه يك روز بعد از يوم النفر واقع شد و آن روزيست كه حاجيان يمنى كوچ كنند و از وفات موسى بن جعفر ( ع ) مقدار پنجاه روز گذشته بود و شاهد گرفته بود آن جناب اسحق و على دو فرزند حضرت صادق و حسين ابن احمد المنقرى و اسماعيل بن عمرو و حسان بن معويه و حسين ابن محمد را و او كسى بود كه مهر كرده بود نوشته شهادت اسحق و على را بر اينكه ابو الحسن على بن موسى ( ع ) وصى پدر خود و جانشين او است پس دو نفر از اينها باين طور شهادت دادند و دو نفر ديگر گفتند كه خليفه و وكيل او است پس شهادت اينها نزد حفص بن غياث قاضى قبول شد . و از بكر بن صالح مرويست كه گفت بابراهيم بن موسى بن جعفر ( ع ) گفتم كه قول تو در حق پدرت چيست ؟ گفت او زنده است گفتم قول تو در حق برادرت ابى الحسن چيست گفت موثق و راستگو است گفتم او گفته كه پدر بزرگوارت وفات كرده گفت او داناتر است بآنچه فرموده پس من مراجعت كردم نزد او و او هم عود كرد نزد من گفتم پدرت وصيت كرده است گفت بلى گفتم بچه كسى وصيت كرده است گفت به پنج نفر از ما و على را بر ما مقدم داشته باب ششم در ذكر اخبار منصوصه بر امامت حضرت رضا ( ع ) در جمله ائمهء اثنى عشر عليهم السلام از ابى نصر مرويست كه گفت چون كه حضرت باقر ( ع ) نزديك وفاتش حالت احتضار از برايش روى داد فرزند دلبندش حضرت صادق ( ع ) را نزد خود خواند تا اينكه عهد امامت را بر وى بسپارد برادر آن جناب زيد بن على عرض كرد اگر پيروى كنى در حق من تمثال حسن و حسين ( ع ) را بعين چنانچه حسن ( ع ) برادر خود حسين را خليفهء خود نمود تو هم مرا خليفه كنى اميدوارم كه عمل منكر و شنيعى نكرده باشى آن جناب باو فرمود اى ابا الحسن نه امانات بتمثال است و نه عهود و وصى ( ؟ ؟ ؟ ) نمودن برسوم و آداب بلكه اينها اموريست كه سابق بر ظهور حجتهاى خداوندى تعين شده است پس آن جناب جابر بن عبد الله را نزد خود خواند و فرمود اى جابر صحيفه اى را كه بچشم خود ديدى از براى ما حديث كن .
جابر عرض كرد بلى اى ابا جعفر وارد شدم بمولاة خود دختر رسول خدا براى اينكه تهنيت بگويم او را بمولود مسعود او حضرت حسين ( ع ) ناگاه ديدم در دست آن مخدره صحيفهء بود از در سفيد عرض كردم اى سيده زنان اين صحيفه چيست كه من با تو مىبينم فرمود كه

28

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 28
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست