responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 253


* ( يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها ) * سؤال كن از براى ما پروردگار خود را تا از براى ما بيان كند كه رنگ آن گاو چيست .
موسى گفت كه حقتعالى ميفرمايد * ( إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ ) * آن گاوى است رنگ زرد در غايت زردى و رنگ آن بر وجهى است كه شاد گرداند از رنگ خود نظركنندگان را و ايشان اگر چنين گاوى آورده بودند موسى از ايشان مىپذيرفت و ليكن چون سخت گرفتند خدا بر ايشان سخت گرفت گفتند * ( ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَه عَلَيْنا وَإِنَّا إِنْ شاءَ الله لَمُهْتَدُونَ ) * بار ديگر بخوان براى ما پروردگار خود را تا از براى ما آشكارا گرداند كه چه گاوى است كاركننده است يا در صحرا چرنده بعد از آن بجهت اعتذار از تكرار گفتند كه اين گاو بر ما مشتبه شده است چه گاو ميانه سال و رنگ زرد بسيار باشد و هر آينه ما از جمله راه يافتگان باشيم بدين كار * ( قالَ إِنَّه يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرْضَ وَلا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها ) * موسى گفت كه آن گاوى است كه نه رام و نرم است كه بحكم زراعت بشوراند و برگرداند زمين را و نه كه آب دهد كشت را بلكه آن دست بازداشته شده است از همهء كارها بسر خود چرا ميكند نيست هيچ رنگى كه مخالف رنگ زردى او باشد حتى سم و شاخ او زرد است * ( قالُوا الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ) * گفتند اكنون كه اين صفتها بيان كردى بر وجهى كه رفع اشتباه شد آوردى راستى را يعنى تمام صفت باز گفتى از براى ما پس تفحص كردند و آن گاو را نزد جوانى از بنى اسرائيل يافتند و آن جوان گفت من اين گاو را نفروشم مگر آنكه پوست او را پر از زر سرخ كنيد آمدند نزد موسى و حكايت باز گفتند موسى فرمود بخريد آن گاو را پس آن گاو را خريدند و نزد موسى آوردند پس موسى فرمان بذبح آن گاو داد چون گاو را ذبح كردند موسى فرمود دم گاو را بكشته زنيد چون چنين كردند كشته زنده شد و عرض كرد يا رسول الله مرا پسر عم من بقتل آورد نه آن كسى كه بر او ادعا ميكنند قتل مرا پس قاتل او را بدانستند و بعضى از اصحاب موسى بوى عرض كرد كه اين گاو حكايتى دارد موسى فرمود چيست عرض كرد جوانى از بنى اسرائيل بپدرش نيكو كردار بودى و زمانى چيزى در معرض بيع بود آن جوان خريدار آن شدى و چون نزد پدرش آمد ويرا در خواب يافت و كليدها زير سرش بود پس ناخوش داشت از اينكه او را بيدار كند آن چيز را خريد چون پدرش بيدار شد بوى اطلاع داد كه فلان چيز را خواستم بخرم چون كليدها در زير سرت بود و در خواب بودى از براى آنكه ترا بيدار نكنم ترك اين خريدارى نمودم گفت احسنت بگير اين گاو را بعوض آن چيز كه از دست تو رفته است موسى ( ع ) فرمود ملاحظه كنيد كه نيكى چه قدر منفعت بآن جوان رسانيد .

253

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 253
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست