نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 229
پس اگر آن روايتكننده از خدا روايت كند اين كسى كه از براى او روايت كنند اطاعت و بندگى خدا كند و اگر از شيطان روايت كند اين شخص بندگى شيطان نموده است . پس از آن حضرت رضا ( ع ) فرمود اى پسر ابى محمود مخالفان ما اخبارى در فضايل ما جعل كردهاند و آن اخبار بر سه قسم باشد . يك قسم از آن اخبار اينست كه در حق ما غلو كردهاند و زياده از اندازه رفتهاند : قسم دوم آنست كه در حق ما كوتاه انداختهاند و كم از اندازه رفتهاند . و قسم سوم آنست كه بعيبهاى دشمنان ما تصريح كردهاند . پس مردم چون اخبارى كه در غلو ما جعل شده است بشنوند شيعيان ما را تكفير كنند و قول بخدا بودن ما نسبت بآنها دهند و چون بشنوند آن اخبارى كه كوتاه انداخته شده بمضامين آنها در حق ما معتقد شوند و چون بشنوند آن اخبارى كه در معايب دشمنان ما جعل شده با اينكه در آن اخبار تصريح شده است باسماء دشمنان ما اسماء ما را آورند و معايب را باسماء ما زنند چه حقتعالى فرموده * ( وَلا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ الله فَيَسُبُّوا الله عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ ) * و دشنام بدهيد آنان را كه مىپرستند غير خدا را و بقبايح ايشان را ياد مكنيد پس ايشان نيز در مقابل آن ناسزا گويند خداى را از روى ظلم و تجاوز از حق بيدانشى يعنى خداى را ناسزا گويند از روى جهل و نادانى پس نسبت بما هم چنين كنند و آن معايب را بما نسبت دهند . اى پسر ابى محمود چون ببينى كه هر طايفه از مردم براهى روند تو با طريقهء ما ملازم باش زيرا كه هر كس از ما دست بر ندارد و با ما ملازم باشد ما با او ملازم باشيم و هر كس از ما مفارقت كند ما از او مفارقت كنيم و كمتر چيزى كه مرد را از دين او بيرون كند اينست كه سنگريزه را گويد دانه خرما است پس از آن متدين و معتقد شود بآن و بيزارى جويد از كسى كه او را مخالفت كند اى پسر ابى محمود حفظ كن آنچه من از براى تو حديث كردم زيرا كه جمع كردم از براى تو خير دنيا و آخرت را . حضرت على بن موسى بن جعفر ( ع ) از پدر بزرگوارش روايت كرده كه آن جناب فرمود ابو جعفر دوانقى فرستاد و حضرت جعفر بن محمد ( ع ) را درخواست كه او را شهيد كند و سفرهء چرمى در مجلس خود گسترانيد و شمشيرى در كنار آن گذاشت و گفت اى ربيع چون من با او سخن گويم پس از آن يكى از دو دست خود را بر روى ديگرى زنم تو گردن او را بزن چون جعفر بن محمد ( ع ) وارد شد و از دور بر او نظر كرد ابو جعفر از جاى خود برخاست و رسم تعارف بجا آورده و گفت مرحبا و اهلا بك خوش آمدى يا ابا عبد الله ما نفرستاديم تو در نزد ما حاضر شوى مگر باميد اينكه قرض ترا ادا كنيم و ذمهء ترا برى كنيم . پس از آن چند مسأله لطيفه از اهل بيت او از آن جناب سؤال كرد و گفت خدا
229
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 229