responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 189


« مترجم گويد » كه تابوت صندوقى بود كه صورتهاى همهء انبيا از آدم تا خاتم در آن نقش كرده بودند و آن تابوت از چوب شمشاد بود از طلا زينت داده بودند و سه گز طول آن بود و دو گز عرض آن بود و در آن سكينه بود كه باعث آرامش و اطمينان خلق بود و سكينه جانورى بود بمقدار گربهء و دو چشم داشت چون شعلهء آتش افروخته كه كسى را قوه ديدن آن نبود و روى آن مشابه روى آدمى بود و دو بال داشت بوقت كارزار از تابوت بيرون آمدى و مانند بادى كه سخت وزد بر روى دشمنان جستى و ايشان را متفرق ساختى و بنى اسرائيل هميشه اين تابوت را پيش دشمنان بداشتندى و نعلين و عصا و جامه هاى موسى و عمامهء هارون و پارهء ترنجبين كه در تيه بر بنى اسرائيل مىباريد و ريزهاى الواح در آن تابوت بود و قوم جالوت اين تابوت را از بنى اسرائيل گرفته بودند و ببلاد خود برده بودند و در هر موضعى كه واداشتندى آفتى باهل آن موضع رسيدى آخر در حوالهء مزبلهء آن را دفن كردند و جالوت از اولاد عليق ابن عاد بود و مردى عظيم الجثهء و شديد الشوكه بود و بصحت پيوسته كه اسلحهء كه در بر وى بود هزار رطل آهن بود و خودى كه بر سر داشت سيصد رطل بود و حقتعالى مردى سقا يا دباغ را كه شاول نام داشت و بجهت طول قامت او وى را طالوت گفتندى پادشاه گردانيد بر بنى اسرائيل ، و طالوت از فرزندان بن يامين بن يعقوب بود و پيغمبر آن زمان اشموئيل بود و جمعى از سبط يهودا بن يعقوب پادشاهى طالوت را انكار كردند و گفتند كه ما از يهودائيم و پادشاهى از او بارث ميبريم و صاحب ثروت و جاهيم و طالوت مرديست سقا يا دباغ و صاحب ملك و خزائن و مال نيست تا بجهت تجهيز لشكر تسخير مملكت كند آخر الامر اشموئيل پيغمبر از خدا درخواست كه حقتعالى علامتى از براى پادشاهى او نمايان كند و حقتعالى علامتى كه از براى پادشاهى طالوت قرار داد اين بود كه فرشتگان تابوت را از بلاد جالوت نزد بنى اسرائيل و طالوت آرند و گويند كه حقتعالى آن تابوت را بعد از دفن كردن قوم جالوت بآسمان برد و بعد از آن بجهت علامت پادشاهى طالوت فرشتگان را امر كرد تا آن را بر زمين آوردند و بنى اسرائيل بعد از رسيدن تابوت حكم طالوت را اطاعت كرده و تهيهء مقاتله جالوت كردند و از شهر ايليا بيرون آمدند و بقول اشهر هشتاد هزار جوان با قوت بودند و چون طالوت بامر اشموئيل با آنها شرط كرد كه از نهرى كه ميان اردن و فلسطين ميگذرد نخورند و گفت * ( فَمَنْ شَرِبَ مِنْه فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْه فَإِنَّه مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِه ) * هر كه يك كف از اين آب بيشتر خورد از من نيست و هر كه نياشامد از من است و چون هوا بشدت گرم بود همه آن لشكر از آن آب زياده از يك كف آب خوردند مگر سيصد و سيزده نفر بعدد اصحاب بدر و آنها كه زياده از يك كف از آن آب آشاميده بودند لبهاى ايشان سياه گشت و تشنگى بر ايشان غالب آمد و هر چند زيادتر آب ميخوردند تشنه تر ميشدند و بر كنار جوى ماندند و شرف فتح و نصرت در نيافتند و آن سيصد و سيزده

189

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 189
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست