responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 16


احمد مرويست كه گفت ابى الحسن اول يعنى موسى بن جعفر ( ع ) بمن فرمود كه اى هشام آيا اطلاع دارى كه از اهل مغرب كسى باين سرزمين آمده باشد من عرض كردم نميدانم فرمود بلى مرد سرخ موئى آمده است پس مرا همراه خود برد و سوار شد و من هم با آن جناب سوار شدم تا اين كه رفتيم نزد آن مرد ديدم كه آن مرد از أهل مغربست و مملوك همراه دارد پس آن جناب فرمود عرضه كن بر ما آنچه دارى آن مرد تا نه جاريه نزد آن جناب آورد و تمام آنها را بآن جناب نمود فرمود حاجتى بآنها ندارم پس از آن آن جناب فرمود اى مرد عرضه كن بر ما عرض كرد ديگر نزد من چيزى نيست آن جناب فرمود چرا هست بياور نزد ما عرض كرد بخدا قسم كه نيست نزد من مگر يك كنيزك ناخوشى فرمود پس چه باعث شد كه عرضه نكردى آن كنيزك را آن مرد امتناع كرد از آوردن آن كنيز پس از آن آن جناب مراجعت فرمود و روز ديگر مرا فرستاد نزد آن مرد و فرمود بگو چه قدر قيمت اين جاريه مىشود و هر قدر گفت بگو خريدم او را باين قيمت پس من رفتم نزد آن مرد و باو گفتم گفت از فلان قيمت كمتر نميدهم او را گفتم خريدم او را و فلان قيمت از آن تست آن مرد گفت :
اين كنيزك هم از آن تو و ليكن آن مرديكه روز گذشته همراه تو بود كيست گفتم مردى است از بنى هاشم گفت از كدام صنف از بنى هاشم گفتم از نقبا و خوبان ايشانست پس از آن گفت ارادهء بيش از اين قيمت دادم گفتم بيش ازين نزد من نيست پس ازين گفت :
ترا خبر دهم ازين كنيزك براستى و درستى كه من اين كنيزك را از اقصى بلاد مغرب خريدم پس ملاقات كرد مرا زنى از اهل كتاب و گفت :
چه كار دارد اين كنيزك با تو گفتم من اين را از براى خودم خريده‌ام گفت ، سزاوار نيست كه اين كنيزك نزد مثل تو باشد و سزاوار است كه نزد بهترين اهل زمين باشد و درنگ نكند نزد آن شخص مگر اندكى تا اينكه پسرى از او متولد شود كه مشرق و مغرب زمين از وجود او مزين گردد .
هشام گويد پس من اين كنيزك را نزد آن جناب آوردم و درنگ نكرد نزد او مگر اندكى تا آنكه نور پاك حضرت على بن موسى از آن كنيزك از براى آن جناب اين تودهء خاك را منور نمود و بطريق ديگر از هشام اين حديث بعينه روايت شده است .
باب سيم در ذكر مولد آن حضرت ( ع ) است از عتاب ابن اسيد مرويست كه ميگفت از جماعتى از اهل مدينه شنيدم كه ميگفتند آن جناب در مدينه متولد شد در روز پنج شنبه يازدهم ربيع الأول سنهء صد و پنجاه و سيم هجرى بعد از وفات جد بزرگوار خود حضرت صادق ( ع ) به پنج سال و

16

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 16
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست