نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 139
* ( فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَاعْلَمْ أَنَّ الله عَزِيزٌ حَكِيمٌ ) * پس فراگير چهار عدد از مرغان وضم كن اينها را بسوى خود يعنى هر يك از آنها را بدست گير و در صورت آنها نيكو تامل كن و همه جزئيات بدنيه هر يك را بنظر خود باز بين تا بعد از زنده شدن آنها بر تو مشتبه نگردد و بعد از آنكه آنها را پاره پاره كرده باشى مجتمع ساز اجزاء ابدان آنها را و سرهاى آنها را بدست خود نگاهدار و بعد از آن بر هر كوهى كه ممكن باشد ترا بگذار از آن مرغان در هم كوفته ممزوج شده پاره پس بخوان آن مرغان را بنامهاى ايشان تا باذن خدا اجابت نموده بيايند بسوى تو و بشتابند شتافتنى در آمدن يا در پريدن و بر وجه معاينه بدان كه خداى تعالى غالب است و عاجز نيست از آنكه اراده كند و محكم كار است در هر چه مىسازد پس ابراهيم ( ع ) فرا گرفت كركس و مرغابى و طاوس و خروس را و آنها را پاره پاره كرده و بهم آميخت پس از آن بهر كوهى كه در اطراف او بود كه ده كوه در اطراف او بود پاره نهاد و منقارهاى آنها را در ميان انگشتان خود گرفت پس از آن هر يك از آن مرغان را بنامهاى آنها خواند و نزد خود هم آب و دانه گذاشته بود اجزا پريدند بر يك ديگر و متصل شد بعضى از آنها ببعضى ديگر تا اينكه اين بدنها مساوى شد و هر بدنى آمد و بسر خود چسبيد ابراهيم ( ع ) منقار آنها را از دست خود رها كرد و آنها طيران كردند بر كنار ابراهيم فرود آمدند و از آن آب خوردند و از آن دانه قدرى برچيدند و گفتند اى پيغمبر خدا زنده ساختى ما را خداوند ترا زنده بسازد ابراهيم فرمود بلكه خداوند زنده ميكند و ميميراند و بر هر چيزى قدرت دارد مأمون عرض كرد بارك الله فيك يا ابا الحسن خبر بده مرا از قول خدا * ( فَوَكَزَه مُوسى فَقَضى عَلَيْه قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ ) * حضرت فرمود مراد آنست كه چون موسى در شهرهاى فرعون در آمد در هنگام غفلت كه ميان مغرب و عشا بود و مردم بكار خود مشغول بودند در آن شهر دو مرد را ديد كه با هم قتال و جدال ميگردند يكى از گروه موسى و ديگرى از گروه فرعون پس آن كسى كه از پيروان موسى بود استغاثه و طلب يارى نمود از موسى بجهت دفع دشمن پس موسى بامر خدا بفرعونى مشتى زد او بمرد موسى گفت كه اين قتال و جدال كه در ميان اين دو مرد بود از كردار شيطان بود نه آنچه موسى كرد بر قبطى از قتل او و بدرستى كه شيطان دشمنى است گمراه كننده كه هويدا است دشمنى او مأمون عرض كرد پس چيست معنى قول موسى * ( رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي ) * حضرت فرمود كه مراد موسى از اين آن بود كه من وضع كردم نفس خود را در غير موضع خود بجهت داخل شدن در اين شهر پس بپوشان مرا از دشمنان خود تا بر من ظفر نيابند و
139
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 139