responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 120


اى ابا محمد من بر او ميترسم كه اين مرد يعنى مأمون بر او حسد برد و او را زهر دهد يا اينكه در بليهء او را گرفتار كند تو باو اشاره كن كه خود را از امثال اين سخنان نگاهدارد و اين گونه مطالب نفرمايد من گفتم از من قبول نميكند و مراد اين مرد يعنى مأمون امتحان او بود كه بداند نزد او چيزى از علوم پدران او هست يا نه گفت باو بگو كه عم تو ناخوش دارد اين حركات ترا و بجهت چندين مصالح دوست ميدارد كه خود را از اين گونه سخنان نگاهدارى كند چون برگشتم بمنزل حضرت رضا ( ع ) آن چه عم او محمد بن جعفر گفته بود باو خبر دادم .
حضرت تبسم نمود و فرمود خداوند عم مرا محافظت كند چه خوب نميشناسم او را كه از چه سبب ناخوش دارد اين طور سخنان مرا و فرمود اى غلام برو نزد عمران صابى و او را حاضر كن من عرضكردم فداى وجودت گردم من ميدانم در كجا است او در نزد بعضى از برادران ماست از شيعيان فرمود باكى ندارد و مال سوارى برده او را بياوريد من رفتم و او را حاضر نمودم .
حضرت باو فرمود مرحبا و او را مخلع نمود بلباس و اسب باو عطا كرد و ده هزار درهم باو داد من عرض كردم فدايت شوم عمل جد تو امير المؤمنين حيدر چنان بمن رسيده « مترجم گويد » شايد مراد اين باشد كه جد تو اين مقدار بمردم نميداد بلكه تقسيم ميكرد بفقرا هر چه داشت و با اين كه مراد اين باشد كه جد تو نيز در واقعه مخصوصه مثل تو كرد .
حضرت فرمود اين نوع دوست ميداريم ما يعنى عطاى ما چنين است پس آن حضرت فرمود شام آوردند و مرا در طرف راست خود نشانيد و عمران را در طرف چپ خود تا اين كه از شام خوردن فارغ شديم حضرت بعمران فرمود بمصاحبت نوفلى برو در منزل خود و صبح نزد ما حاضر شو تا ترا اطعام كنيم بطعام مدينه و بعد از اين عمران چنين بود كه متكلمين از اصحاب مذاهب نزد او اجتماع مينمودند و امر آنها را باطل ميكرد تا اين كه از او دور ميشدند و اجتناب ميكردند و مأمون ده هزار درهم باو داد و فضل قدرى مال و اسب سوارى باو داد و حضرت او را متولى صدقات بلخ نمود كه ضبط آن صدقات باوى بود تا اينكه بعطاى بىشمارى رسيد .

120

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 120
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست