نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني جلد : 1 صفحه : 492
مؤمنه اى را نرسد كه هر گاه خداوند و رسولش در كارى حكمى دهند آنها سر خود و صاحب اختيار باشند و اختيار بر طبق هواى نفس و خود سرى را بآنها اجازه نداده ، و از آنها نپذيرفته جز پيروى فرمان او و دورى از نهى او را بدست كسى كه وى را برگزيده است ، و هر كسش اطاعت كند بحق رسيده ، و هر كسش نافرمانى كند گمراه و سركش گرديد ، و حجت وى بر او تمام است براى توانى كه بوى داده نسبت بپيروى از فرمان و دورى كردن از نهى او ، و از اين راه او را از ثواب خود محروم سازد و بكيفرش رساند . و اين عقيده بين بين ، نه جبر است و نه تفويض و امير المؤمنين عليه السلام بدان خبر داد عباية بن ربعى اسدى را هنگامى كه آن حضرت را در باره استطاعتى كه بدان قيام و قعود شود و كار انجام گيرد پرسيد و امير المؤمنين ( ع ) در پاسخش فرمود : تو از توانائى و قدرتى پرسيدى كه آن را دارائى در برابر خدا يا بهمراه خدا ؟ عبايه پاسخى نداد و امير المؤمنين باو فرمود : بگو : گفت چه بگويم ؟ فرمود : اگر بگوئى تو داراى آنى بهمراه خدا تو را ميكشم و اگر هم بگوئى داراى آنى در برابر خدا تو را ميكشم ، عبايه گفت يا امير المؤمنين پس چه بگويم ؟ فرمود ( ع ) : بگو كه تو داراى آنى بوسيله خدائى كه آن را در برابر تو داراست و اگر تو را بدهد اين از بخشش او است ، و اگر از تو بگيردش از آزمايش او است مر تو را . او است داراى حقيقى هر چه بتو داده و توانا بر هر چه تو را بدان توانا كرده ، آيا نشنيده اى كه مردم از جنبش و توانائى در خواست كنند هنگامى كه گويند لا حول و لا قوة الا با لله - عبايه گفت يا امير المؤمنين تأويلش چيست ؟ فرمود : يعنى از نافرمانيهاى خدا جنبشى نيست مگر بنگهدارى خدا و نيروئى براى ما بر اطاعت خدا نيست مگر بكمك خدا خودش ، گويد : عبايه برجست و دست و پاى آن حضرت را بوسه زد . روايت شده كه چون نجده حضور امير المؤمنين ( ع ) آمد و از معرفت الله پرسيد گفت يا امير المؤمنين بچه پروردگار خود را شناختى ؟ در پاسخش فرمود ( ع ) : بتمييزى كه بمن داد و بخردى كه مرا رهنمود
492
نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني جلد : 1 صفحه : 492