نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 269
شروع به نشخوار كردن نمود ، آنگاه باقى بدن آن شتر بيرون آمده سر پا ايستاد . مردم كه اين معجزه را ديدند گفتند : اى صالح چه زود پروردگار تو خواسته ات را انجام داد اكنون از پروردگار خود بخواه كه بچهء اين ماده شتر را هم بيرون آورد ، صالح از خداى عز و جل درخواست كرد ، و ناگاه ديدند كه شتر كره خود را بيرون انداخت ، و آن بچه بدور مادرش شروع بچرخيدن و جنبش كرد . صالح بدانها فرمود : آيا چيز ديگرى هم مانده كه بخواهيد ؟ گفتند : نه ، بيا تا با هم پيش مردم خود برويم تا ما گزارش آنچه را ديدهايم بدانها بدهيم و آنها بتو ايمان آورند ، اينها برگشتند و هنوز بمردم خود نرسيده بودند كه شصت و چهار نفرشان مرتد شده و گفتند : اين كه ما ديديم سحر و جادو و دروغ بود . پس بسوى بقيهء مردم آمدند و آن شش نفر باقى مانده ( كه مرتد نشده بودند ) گفتند : حق بود ، و ما بقى همه گفتند : سحر و جادو و دروغ بود . امام عليه السّلام فرمود : بهمين وضع بشهر بازگشتند ، و پس از آن يك نفر از آن شش تن نيز بترديد افتاده ( و مرتد شد ) و همان يكنفر جزء كسانى بود كه شتر را پى كردند . ابن محبوب گويد : من اين حديث را براى مردى از اصحاب خود گفتم كه نامش سعيد بن يزيد بود و او بمن خبر داد كه آن كوهى را كه شتر از آن بيرون آمد در شام ديده است ، و گفت : من جاى پهلوى آن شتر را كه در كوه مانده است ديدم و اكنون نيز جاى پهلوى آن شتر در كوه موجود است ، و كوه ديگرى در آن سو قرار دارد كه فاصلهء ميان آن دو بقدر يك ميل است . 214 - ابو بصير گويد از امام صادق عليه السّلام ( تفسير اين آيات را ) پرسيدم : « ثموديان بيم دهندگان
269
نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 269