نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 98
اى پسر پيغمبر ! ( 1 ) امام باو فرمود تعجب است از اينكه تو خدا را منكرى و باينكه من پسر رسول خدايم گواهى دهى ! ! گفت عادت مرا باين جمله وادار ميكند ؟ امام فرمود : پس چرا سخن نگوئى ؟ عرض - كرد : از جلال و هيبت شما است كه در برابرتان زبانم بسخن نيايد من دانشمندان را ديده و با متكلمين مباحثه كردهام ولى مانند هيبتى كه از شما بمن دست دهد هرگز بمن روى نداده است فرمود : چنين باشد ولى من در پرسش را برويت باز ميكنم ، سپس باو توجه كرد و فرمود : تو مصنوعى يا غير مصنوع ( ساخته شده ئى يا نساخته و خود رو پيداشده ئى ) عبد الكريم بن ابى العوجاء گفت ساخته نشدهام ، امام فرمود : براى من بيان كن كه اگر ساخته شده بودى چگونه ميبودى ؟ عبد الكريم مدتى دراز سر بگريبان شده پاسخ نميداد و بچوبى كه در مقابلش بود ورميرفت و ميگفت : دراز ، پهن ؛ گود ، كوتاه ، متحرك ساكن همه اينها صفت مخلوقست ، امام فرمود : اگر براى مصنوع صفتى جز اينها ندانى بايد خودت را هم مصنوع بدانى زيرا در خود از اين امور حادث شده مىيابى . عبد الكريم گفت : از من چيزى پرسيدى كه هيچ كس پيش از تو نپرسيده و كسى بعد از تو هم نخواهد پرسيد ، امام فرمود : فرضا بدانى درگذشته از تو نپرسيدهاند از كجا ميدانى كه در آينده نميپرسند علاوه بر اينكه با اين سخن گفتار خود را نقض كردى زيرا تو معتقدى كه همه چيز از روز اول مساوى و برابر است پس چگونه چيزى را مقدم و چيزى را مؤخر ميدارى ؟ ( يعنى تو كه منكر صانع هستى نسبت وجود و عدم را باشياء و حوادث برابر ميدانى و تقدم و تأخرى قائل نيستى پس چگونه در كلامت گذشته و آينده آوردى ) اى عبد الكريم ! توضيح بيشترى برايت
98
نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 98