نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 71
را بخودش واگذاشته از راه راست منحرف گشته ، ( 1 ) دلباخته سخن بدعت شده ، از نماز و روزه هم دم ميزند ، مردمى بوسيله او بفتنه افتادهاند ، راه هدايت پيشينيانش را گم كرده و در زندگى و پس از مرگش گمراه كننده پيروانش گشته ، باربر خطاهاى ديگرى شده و در گرو خطاى خويش است . 2 - مرديكه نادانى را در ميان مردم نادان قماش خود قرار داده ، اسير تاريكيهاى فتنه گشته ، انسان نماها او را عالم گويند در صورتى كه يك روز تمام را صرف علم نكرده ، صبح زود برخاسته و آنچه را كه كمش از زيادش بهتر است ( مال دنيا يا علوم بيفائده ) فراوان خواسته چون از آب گنديده سير شد و مطالب بيفائده را انباشته كرد ، بين مردم بر كرسى قضاوت نشست و متعهد شد كه آنچه بر ديگران مشكل بوده حل كند ، اگر با نظر قاضى پيشينش مخالفت ميكند اطمينان ندارد كه قاضى پس از او حكم او را نقض نكند چنان كه او با قاضى پيشين كرد ، اگر با مطالب پيچيده و مشكلى مواجه شود ترهاتى از نظر خويش براى آن بافته و آماده ميكند و حكم قطعى ميدهد شبهه بافى او مثل تار بافتن عنكبوتست ، خودش نميداند درست رفته يا خطا كرده ، گمان نكند در آنچه او منكر است دانشى وجود داشته باشد و جز معتقدات خويش روش درستى سراغ ندارد ، اگر چيزى را بچيزى قياس كند ( و بخطا هم رود ) نظر خويش را تكذيب نكند و اگر مطلبى بر او تاريك باشد براى جهلى كه در خود سراغ دارد آن را پنهان ميكند تا نگويند نميداند سپس گستاخى كند و حكم دهد اوست كليد تاريكيها ( كه در نادانى بر مردم گشايد ) شبها ترا مرتكب شود ، در نادانيها كوركورانه گام بردارد ، از آنچه نداند پوزش نطلبد
71
نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 71