نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 240
براى اعضاء تو امامى قرار داده كه حيرت و ترديدت را باو ارجاع دهى ؟ ( 1 ) او ساكت شد و بمن جوابى نداد ، سپس بمن متوجه شد و گفت : تو هشام بن حكمى ؟ گفتم : نه گفت : از همنشينهاى او هستى ؟ گفتم : نه گفت : اهل كجائى ؟ گفتم : اهل كوفه ، گفت : تو همان هشامى . سپس مرا در آغوش گرفت و بجاى خود نشانيد و خودش از آنجا برخاست و تا من آنجا بودم سخن نگفت ، حضرت صادق ( ع ) خنديد و فرمود اين را كى بتو آموخت ؟ عرضكردم : آنچه از شما شنيده بودم منظم كردم ، فرمود بخدا سوگند اين مطالب در صحف ابراهيم و موسى ميباشد . 4 - يونس بن يعقوب گويد : خدمت امام صادق ( ع ) بودم كه مردى از اهل شام بر آن حضرت وارد شد و گفت : من علم كلام و فقه و فرائض ميدانم و براى مباحثه با اصحاب شما آمدهام . امام صادق ( ع ) فرمود سخن تو از گفتار پيغمبر است يا از پيش خودت ؟ گفت : از گفته پيغمبر و هم از خودم ، امام فرمود : پس تو شريك پيغمبرى ؟ گفت : نه : فرمود : از خداى عز و جل وحى شنيده اى كه بتو خبر دهد ؟ گفت : نه فرمود : چنان كه اطاعت پيغمبر را واجب ميدانى اطاعت خود ترا هم واجب ميدانى ؟ گفت : نه ، حضرت بمن متوجه شد و فرمود ، اى يونس پسر يعقوب ! اين مرد پيش از آنكه وارد بحث شود خودش را محكوم كرد ( زيرا گفته خودش را حجت دانست بدون آنكه دليلى بر حجيتش داشته باشد ) سپس فرمود : اى يونس اگر علم كلام خوب . ميدانستى با او سخن ميگفتى ، يونس گويد : ( من گفتم ) واى افسوس . سپس گفتم : قربانت من شنيدم كه شما از علم كلام نهى مينمودى ، و ميفرمودى واى بر اصحاب علم كلام زيرا ميگويند
240
نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 240