نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 120
اوست در مكانى عقبتر از پيشينيانش جز ذات بارى كه اوليت و آخريتش عين هم عين ذات اوست ) ( 1 ) همه چيز نابود است جز ذات او ( زيرا همه چيز بمنزله سايه و پرتوى از وجود اوست كه چون از ارتباط و تعلقشان باو صرف نظر شود جز نابودى چيزى نباشند ) ، آفرينش و فرمان بدست اوست ، پرخير است پروردگار جهانيان ، واى بر تو اى سئوالكننده ، همانا پروردگار من خاطره ها او را فرا نگيرند و شبهات بر او فرود نيايند و سرگردان نشود ( همه چيز نزدش روشن و قطعى است ) چيزى بنزديكى او نرسد ، پيش آمدها بر او وارد نشود مسئول چيزى واقع نگردد و بر چيزى پشيمان نگردد ، چرت و خوابش نبرد ، هر چه در آسمانها و زمين و ميان آنها و زير خاكست از آن اوست . 4 - يهود گرد رأس الجالوت ( بزرگ عالم يهود ) اجتماع كرده باو گفتند : اين مرد عالم است مقصودشان امير المؤمنين ( ع ) بود - ما را نزد او ببر تا از او سؤال كنيم ، نزدش آمدند ، بآنها گفتند : حضرت در خانه خويش است ، بانتظار نشستند تا درآمد رأس الجالوت عرض كرد : آمدهايم از شما پرسشى كنيم . فرمود : اى يهودى بپرس از هر چه بخاطرت گذرد ، گفت : از پروردگارت ميپرسم كه از چه زمانى بوده ؟ فرمود : خدا بوده است بدون پديد آمدن [ بدون بودنى زائد بر انيت و حقيقتش او همان حقيقت وجود بحت است ] و بدون چگونگى ( پس صفاتش عين ذاتش باشد ) هميشگى است بدون كميت و كيفيت زمانى ( زيرا زمان از مجعولات و مخلوقات اوست و محالست كه در ذات او تأثيرى كند ) چيزى پيش از او نبوده او خود بدون پيشى پيش از هر پيش است ( چون اوليت او عين ذاتش باشد پس اوليتى زائد بر ذات ندارد و چون مبدء المبادى و علت العلل است بر هر پيشى مقدم است ) او پايان و نهايتى ندارد ، پايان از او منقطع است و او پايان هر پايان است ( چون آخريت او عين ذاتش باشد پس آخريت زائدى ندارد و چون همه چيز پايدار پايان يابد و او باقى باشد پس پايان پايان است ) رأس الجالوت گفت : بيائيد برويم كه او از آنچه هم در باره اش گويند دانشمندتر است .
120
نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 120