responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 222


آنكه حقيقة مسلمان شوند يا كشته گردند ، هر گاه كشته شدند خواستهء ايشان به غنيمت گرفته شود و فرزندان اينان گرفتار آيند . چنان كه پيامبر آنان را گرفتار مىكرد . هر گاه پيامبر ايشان را اسير مىگرفت .
بسا كه در مىگذشت و زكاتى از ايشان نقد مىگرفت و آنان را رها مىساخت .
دوم شمشيرى كه بر روى اهل ذمه كشيده شده ( مقصود از اهل ذمه به كسانى در اسلام گفته مىشود كه كتاب آسمانى داشته باشند مانند : جهودان و ترسايان و بنا بر قولى شامل گبران نيز مىشود ) .
در قرآن در جايى گفته : اى پيامبر به مردمان اهل ذمه با گفتار خوش سلوك كنيد . بعدا اين آيه نسخ شد يعنى ور افتاد . در قرآن چنين گفته شد : با آنان كه ايمان به خدا و قيامت ندارند نبرد سازيد ، چون حرام خدا و پيامبرش را حرام ندانند ، به كيش حق پيرو نيستند . اينان كسانى هستند كه به ايشان كتاب آسمانى داده شده . و ايشان بايد به دست خود با خوارى جزيه دهند . هر كه از اينان در كشورهاى اسلامى ساكن باشند يا جزيه دهند يا كشته گردند . هر گاه جزيه دادن موافقت كنند اسير گرفتن ايشان حرامست و خواستهء اينان بايد محفوظ بماند و زناشويى با زنان ايشان روا باشد . و هر كه از اينان در كشور كفر ساكناند كه با اسلام نبرد مىكنند از او جزيه پذيرفته نمىشود مگر آنكه كشته شود يا مسلمان گردد .
سوم شمشير بر روى مشركان عجم است ( مقصود از عجم در اينجا مقابل عرب است كه شامل همهء غير از عرب باشد و اظهر افراد ايشان ترك و ديلم و خزر است ) . خدا در قرآن گفته : كافران را گردن زنيد و خسته گردانيد و در بند كشيد تا پس از آن فدا دادن را گردن نهند و آزاد كردند . يعنى به مسلمانان فديه بپردازند .
و آنان كه فديه از ايشان پذيرفته نيست يا بايد كشته شوند يا اسلام بپذيرند و تا در كشورهاى كفار ساكن هستند تزويج زنان ايشان روا نباشد .
و اما آن شمشيرى كه در لفافه مىباشد ؛ شمشير شورشيان است كه عاقبت كار ايشان نبرد و شرك به خداست . چنان كه در قرآن گفته : « هر گاه دو دسته از مسلمانان با هم نبرد كنند ميان ايشان را اصلاح كنيد ، هر گاه دسته‌يى بر ديگرى ستم روا دارد و به حق خويش خرسند نباشد با آن دستهء ستمكار نبرد كنيد تا به فرمان خداى باز آيد . زمانى كه اين آيهء فرود آمد پيامبر به ياران خويش گفت :
« در ميان شما كسى هست كه پس از من از روى تأويل و تدبر آيه نبرد كند چنان كه من به صريح اين آيات قرآنى با انبازگيرندگان نبرد كردم » . پرسيده شد آن كيست ؟ . گفت : آنكه پا افزار خويش پينه زند يعنى جناب على . عمار پور ياسر در نبرد صفين گفت : با پيامبر و خاندان وى زير همين درفش با سه گروه از كافران نبرد كردم و اين چهارمين است كه با آنان نبرد مىكنم . به خدا سوگند هر گاه ما را به پس برانند تا به نخلستانهاى هجر ( نام شهرستانى از يمن است ) ما مىدانيم كه بر حق هستيم و ايشان بر تباهى و گمراهى .

222

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 222
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست