نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 68
اين توجيه را محمد بن على بشارى قزوينى حديث نموده كه امام صادق ( ع ) فرمود : پيغمبر كه فرمود : من فرزند دو ذبيحم مقصودش از آن دو يكى عمويش بود زيرا خداى عز و جل عمو را پدر ناميده آنجا كه فرموده است ( مگر شما حاضر بوديد هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد و بفرزندان خود گفت : پس از مرگ من كه را خواهيد پرستيد ؟ گفتند : خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحق هم چنان معبود ما خواهد بود ) با اينكه اسماعيل عموى يعقوب بود خداوند در اين آيه پدرش خوانده است و پيغمبر نيز فرمود : عمو بجاى پدر است ، بنا بر اين ، معناى گفتهء پيغمبر : كه من فرزند دو ذبيح هستم درست است كه يكى از آن دو ، حقيقى بود و ديگرى مجازى يعنى چون آرزوى ذبيح شدن را كرد بواسطهء همين نيست مستحق ثواب گرديد پس بنا بر آنچه گفته شد انا بن الذبيحين دو معنى دارد : ( يكى آنكه دو ذبيح ، اسماعيل و عبد الله باشد و ديگر آنكه مقصود از آن دو ، اسماعيل و اسحق باشد بآن معنى كه گفته شد ) و براى ذبح عظيم معناى ديگرى است كه فضل بن شاذان گويد 79 شنيدم امام رضا ( ع ) ميفرمود : چون ابراهيم مأمور شد كه بجاى فرزندش گوسفندى را كه خدا فرستاده بود ذبح كند آرزو كرد كه كاش اين فدا نمىآمد و فرزندش اسماعيل را بدست خود ذبح ميكرد تا دلش مانند دل پدرى كه عزيزترين فرزند خود را بدست خود ذبح كند بدرد مىآمد و بواسطهء آن مستحق بالاترين پايهء ثواب مصيبتزدگان مىگرديد پس خداى عز و جل او را وحى فرستاد كه اى ابراهيم از همهء خلق من كه را بيشتر دوست دارى ؟ عرضكرد : پروردگارا آفريده اى نيافريده اى كه مناش از حبيب تو محمد دوستر بدارم خداوند باو وحى كرد : او را دوستتر
68
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 68