نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 596
3 - ابن عباس گفت روزى برابر پيغمبر نشسته بودم على بن ابى طالب هم برابرش بود با فاطمه و حسن و حسين ( ع ) كه جبرئيل آمد و سيبى بدست داشت و آن را به پيغمبر تعارف كرد و پيغمبر او را بعلى بن ابى طالب تعارف داد و على گرفت و به پيغمبر رد كرد و آن را بحسن تعارف داد و آن را بوسيد و به پيغمبر رد كرد پيغمبر برگرفت و بحسين داد و حسين بوسيد و به پيغمبر داد و پيغمبر آن را گرفت و بفاطمه ( ع ) داد و فاطمه بوسيد و به پيغمبر برگردانيد و دو باره او را بعلى تعارف داد و على بار دوم برگرفت و خواست باز به پيغمبر رد كند كه از دستش افتاد و دو نيمه شد و نورى از آن تا آسمان دنيا تتق كشيد و بر آن اين دو سطر نوشته بود . * ( بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ) * اين تحفه ايست از طرف خداى عز و جل بمحمد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا و حسن و حسين دو سبط رسول خدا و امان دوستان آنها است از دوزخ در قيامت . 4 - حذيقة بن يمان گفت ديدم پيغمبر دست حسين بن على ( ع ) را گرفته و ميفرمايد اى مردم اين حسين بن على است او را بشناسيد بدان كه جانم بدست او است او در بهشت است و دوستش در بهشت
596
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 596