responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 453


3 - زهرى گويد خدمت امام زين العابدين بودم و يكى از اصحابش نزد آن حضرت آمد و امام باو فرمود اى مرد چه وضعى دارى ؟ عرضكرد يا ابن رسول الله من امروز چهار صد اشرفى قرض بىمحل دارم و نان خوار سنگينى كه چيزى ندارم براى آنها ببرم امام بسختى گريست ، عرضكردم چرا گريه ميكنى ؟ فرمود گريه براى مصائب و محنتهاى بزرگست ، گفتند راست است ، فرمود چه محنت و مصيبت بر مؤمن آزاد از اين سختتر كه برادر خود را محتاج بيند و نتواند باو كمك كند او را ندار بيند و نتواند علاج آن كند گفت مجلس بهم خورد و يكى از مخالفان كه بر امام طعن ميزد گفت از اينها عجبست كه يك بار ادعا كند آسمان و زمين و هر چيزى فرمانبر آنها است و خدا هر خواست آنها را اجابت كند و بار ديگر اعتراف به درماندگى نمايند نسبت باصلاح حال مخصوصان خود ، اينخبر بآن مرد گرفتار رسيد و آمد نزد امام عرضكرد يا ابن رسول الله از فلانى بمن خبر رسيده كه چنين و چنان گفته و اين گفته او از گرفتارى خودم بر من سختتر است .
فرمود خدا اجازه رفع گرفتاريت را داده اى فلانه افطارى و سحرى مرا بياور دو قرص نان آورد امام بآن مرد فرمود اينها را بگير جز آنها چيزى نداريم كه خدا بوسيله آنها از تو رفع گرفتارى كند و مال بسيارى بتو رساند آن مرد آن دو قرص نان را گرفت و ببازار رفت و نميدانست چه كند و در انديشه قرض سنگين و بدى وضع عيالش بود و شيطان باو وسوسه ميكرد كه اين

453

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 453
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست