نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 212
هم گناه داشته باشد او را آمرزيده محشور كند اگر چه گناهانش به وزن كوه احد باشد ، گفتم بيفزا رحمك الله فرمود آرى حفظ كن و عمل كن و بحساب آور شنيدم رسول خدا ( ص ) ميفرمود هر كه در راه خدا براى يك نماز از روى ايمان و خدا خواهى و تقرب بحق اذان گويد خدا گناهان گذشته اش را بيامرزد و نسبت بآينده عمرش او را نگهدارى كند و ميان او و شهيدان در بهشت جمع كند ، گفتم خدايت رحمت كند بهترين آنچه شنيدى برايم بازگو گفت واى بر تو اى پسرك بند دلم را بريدى و گريست و من هم گريستم تا بخدا دلم باو سوخت سپس گفت بنويس * ( بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ) * از رسول خدا ( ص ) شنيدم ميفرمود چون روز قيامت شود و خدا مردم را در يك سرزمين جمع كند خدا فرشتگانى از نور با پرچم و علمهاى نور نزد مؤذنها بفرستد كه با آنها اسبهائيست كه مهارشان از زبرجد سبز و خورجين ترك آنها از مشك ازفر است مؤذنها بر آنها سوار شوند و بر سر پا ايستند و فرشتهها مهارشان را بكشند و آنان بآواز بسيار بلند اذان گويند سپس سخت گريست تا بناله افتادم و گريستم و چون آرام شد گفتم براى چه گريه كنى ؟ گفت واى بر تو بيادم آوردى آنچه را از صفى و حبيب خود شنيدم كه ميفرمود بآن كه مرا به راستى مبعوث بنبوت كرده براستى آنها سر پا روى اسب بر مردم بگذرند و گويند * ( الله اكبر الله اكبر ) * و چون چنين گويند امتم غوغا كنند . اسامة بن زيد پرسيد آن غوغا چيست ؟ فرمود تسبيح ، حمد و لا اله الا الله است چون گويند * ( اشهد ان لا اله الا الله ) * امتم گويند ، بس او را در دنيا پرستيديم گفته شود راست گويند چون گويند * ( اشهد ان محمد رسول الله ) * امتم گويند اينست كه از طرف پروردگار ما به رسالت آمده ما نديده باو معتقد بوديم گويند
212
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 212