نام کتاب : هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت ( فارسي ) نویسنده : سيد أحمد صفائي جلد : 1 صفحه : 90
هشام : نصرانيان رئيس روحانيى داشتند بنام " بريهه " [1] كه هفتاد سال از عمرش گذشته و در دوران زندگانى خود در جستجوى حق و دين اسلام بود ، مىخواست كسى را پيدا كند كه از كتب اسلام اطلاع داشته مسيح را هم خوب بشناسد و با چنين كسى در موضوع دين اسلام و ديانت مسيح مناظره و گفتگو كند ، و جمعيت مسيحيها به وجودش افتخار و مباهات مىكردند و مىگفتند اگر در ديانت عيسى كسى نباشد جز بريهه همو براى ما كافى است ، و زنى هم خدمتگذارش بود كه از دير زمانى با او زندگى مىكرد وبريهه سرا به او هم سستى پايه ديانت نصرانيت را گوشزد كرده و آن زن هم بعقيده و اخلاق بريهه واقف بود . " بريهه " دائما مشغول تحقيق و فحص از دانشمندان اسلامى بود و با هر فرقهاى از فرق مسلمين تماس حاصل مىنمود و از عقايدشان اطلاعاتى بدست مىآورد ، لكن به مطلوب خويش نايل نمىشد ، تا آنكه اوصاف فرقه شيعه را شنيد و " هشام بن - الحكم " را براى او معرفى كردند . روزى " هشام " در دكان خود كه در باب كرخ بغداد واقع بود نشسته و جمعى هم نزد هشام براى آموختن قرآن اشتغال به قرائت كلام خدا داشتند ، ناگهان بريهه با گروهى از عيسويان در حدود صد نفر از روحانى و غير روحانى با لباسهاى مخصوص نصرانيت به دكان هشام آمدند . براى بريهه صندلى گذاشتند روى آن نشست و بقيه در اطراف وى به عصاهاى خود تكيه كرده ايستادند . " بريهه " به هشام گفت : با همه دانشمندان و متكلمان جهان اسلام مناظره نموده ام ، نزد آنان چيزى كه منظورم را تأمين نمايد نيافتهام ، اينكه آمده ام كه با تو راجع به اسلام مناظره كنم . " هشام " با قيافه خندان گفت : اگر انتظار دارى كه آيات و كرامات مسيح را در من مشاهده كنى اين انتظارت بىجاست ، زيرا كه من نه داراى مقام مسيحم و نه مقام ومرتبهام نزديك به اوست ، مسيح روح پاكيزه و الا مقام و رياضت كش بود ، وجودش از رازهاى آفرينش است ، و با آيات و نشانهاى بارز قدرت حق ظهور كرده بود . " بريهه " از گفتار هشام و توصيف مسيح در شگفتى فرو رفت .