نام کتاب : هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت ( فارسي ) نویسنده : سيد أحمد صفائي جلد : 1 صفحه : 43
از رذيله حرص پاك است و ممكن نيست حريص باشد ، چه دنيا همه زير نگين اوست و هموست كه خازن و نگهبان اموال مسلمانان است ، پس چگونه ممكن است كه دستخوش حرص باشد . امام از رذيله حسد منزه است ، چه انسان نسبت بما فوق خود حسد مىبرد و كسى در كمالات بالاتر از امام نيست و همه مردم پست تر از وى مىباشند ، پس چگونه به مادون خود حسد مىبرد . و غضب نمىتواند امام را به معصيت وادار كند ، چه غضب امام براى خداست زيرا كه خدا بر او اقامه حدود را واجب فرموده و بايد كه ملامت مردم و رأفت نسبت به امور دنيوى او را از اقامه حدود الهى باز ندارد . اما شهوت ، غير ممكن است كه انگيزه امام نسبت به انتخاب لذائذ دنيا و - تقديم بر لذائذ آخرت ، شهوت باشد ، زيرا كه خداوند چشم او را باز كرده و معرفتش را كامل نموده و به آخرت با جشمى نگاه مىكند كه ما به دنيا مىنگريم ، بدين جهت آخرت محبوب اوست چنان كه دنيا محبوب ماست ، آيا هيچ ديده يى كه كسى از ديدار جمال زيبايى براى نگريستن به صورت زشتى چشم برگيرد ، يا هيچ ديده يى كه براى خوردن غذاى تلخى از خوردن غذاى لذيذ و پاكيزه يى خوددارى كند ، يا هيچ ديده يى كه كسى براى پوشيدن جامه خشن وزبرى جامه نرم و لطيفى را از تن بر كند ، يا براى نعمت زودگذر و زائلى دست از نعمت باقى و جاويد بردارد . از اين منطق " هشام بن الحكم " عقيده وى نسبت بلزوم عصمت پيغمبر هم روشن مىشود تعجب مىكنم از " اشعرى " كه " به هشام " نسبت داده كه وى با اينكه قائل به عصمت امام است صدور معصيت را از پيغمبر تجويز مىكند و منطقش در تجويز صدور معصيت از پيغمبر اينست كه چون بوى وحى مىشود ، ممكن است بوسيله وحى ، خداوند او را به خطايش واقف سازد و در نتيجه متنبه شده توبه نمايد ، به خلاف امام ، چه بوى وحى نمىشود و اعلام خطاى وى ميسير نيست ، زيرا كه از مثل هشامى چنين استدلال بسيار بعيد به نظر مىرسد ، چه اين استدلال با استدلالى كه براى عصمت
43
نام کتاب : هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت ( فارسي ) نویسنده : سيد أحمد صفائي جلد : 1 صفحه : 43