نام کتاب : هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت ( فارسي ) نویسنده : سيد أحمد صفائي جلد : 1 صفحه : 117
آن مقام را ندارد ، پس از دو جهت كافر بودند : 1 - از جهت انكار امامت امامى كه از طرف خدا منصوب به امامت بود . 2 - از جهت اعتقاد به امامت كسى كه از طرف خدا براى امامت تعيين نشده بود . اما مشركين كسانى بودند كه هر دو را شايسته و صالح براى امامت مىدانستند . اما گمراهان كسانى بودند كه نسبت به امامت معرفتى نداشتند و فقط حميت و عصبيت عشايرى آنان را وادار به حضور در جبهه جنگ كرده بود . " بيان " عاجز شد و سكوت اختيار كرد . " ضرار " : اى هشام من از تو سؤال مىكنم . " هشام " : اشتباه كردى و بخطا رفتى . " ضرار " - چرا ؟ " هشام " - : براى اينكه تو و " بيان " ، در مخالفت با امامت امام من شركت داريد و " بيان " يك سؤال راجع به امامت كرد حق نداريد براى مرتبه دوم از من سؤال كنيد و اينك نوبت من است كه از شما پرسش كنم . " ضرار " : پرسش كن . " هشام " - : آيا قبول دارى كه خداوند عادل است ، ظالم نيست ؟ " ضرار " : بلى خداوند عادل است و ستم نمىكند وبرتر از اين است كه ستمكار باشد . " هشام " : اگر خدا شخص زمين گير را به رفتن مساجد و جهاد در راه خدا تكليف كند و كور را به خواندن قرآن و كتابها مكلف سازد آيا در اين صورت او را عادل مىدانى يا ستمكار مىشمارى ؟ " ضرار " : خداوند چنين كارى نمىكند . " هشام " : - مىدانم خدا چنين كارى نمىكند ولى بر سبيل فرض مىگويم اگر چنين تكليفى كند آيا ستمكار نخواهد بود و بنده را مكلف به تكليفى ننموده كه توانائى انجام او را ندارد ؟
117
نام کتاب : هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت ( فارسي ) نویسنده : سيد أحمد صفائي جلد : 1 صفحه : 117