نام کتاب : هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت ( فارسي ) نویسنده : سيد أحمد صفائي جلد : 1 صفحه : 115
بگويد نه ، منتظر نداى آسمانى مىشوم و هشام هرگز اينطور مناظره نمىكند ، شايد اگر تو بودى اينطور مناظره مىكردى ، سپس ابن ميثم گفت " انا لله وانا اليه راجعون " اگر هشام كشته شود استاد و بازوى ما از دست مىرود ، بعلاوه علم و دانش از بين مىرود . بنا بروايت ديگر " علامه مجلسى " قدس سره ، آخرين مناظره هشام ، مناظره ديگرى است كه ما ترجمه آن را ذيلا مىنگاريم : وزير هرون " يحيى بن خالد " در منزل خودش روزهاى يكشنبه مجلس مناظره اى تشكيل داده بود كه دانشمندان و متكلمين هر ملت وفرقهاى حاضر مىشدند و با يكديگر مناظره مىكردند . هرون از اين مجلس مطلع شد ، به يحيى گفت : در منزلت روزهاى يكشنبه چه خبر است و اين مجلس چيست كه در منزلت تشكيل مىشود ؟ " يحيى " : اى امير چيزى از اين بالاتر نيست كه رفعت و مقام مرا نزد حضرتت بالاتر سازد و مرا سرافراز نمايد ، زيرا كه در اين مجلس صاحبان مذاهب مختلفه اجتماع مىكنند و در اثر مناظره و احتجاج با يكديگر تباهى مذاهبشان براى ما آشكار مىگردد و حق از باطل جدا مىشود . " هرون " : دوست دارم در اين مجلس حاضر شوم و سخنان آنان را بشنوم بدون اينكه از حضور من مطلع شوند ، زيرا ممكن است در صورت اطلاع از حضور من حشمتم آنان را بگيرد و مذاهب خود را آشكار نسازند . " يحيى " : اين موضوع بسته به اراده امير المؤمنين است هر وقت كه بخواهيد ممكن است . " هرون " : پس دستت را به سرم گذار و حضور مرا به آنان اعلام مكن . " يحيى " چنين كرد و اين خبر به معتزله رسيد بين خود مشورت كردند و تصميم گرفتند كه در اين مجلس وسيله گرفتارى هشام را فراهم كنند ، به اين ترتيب كه با هشام فقط در موضوع امامت مناظره كنند ، چون مىدانستند كه هرون مخالف با
115
نام کتاب : هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت ( فارسي ) نویسنده : سيد أحمد صفائي جلد : 1 صفحه : 115