به آزمايش گذاشته شود ، و زمينه اى براى ظهور علنى حضرت گردد . در اين باره ، علاوه بر خبر قبل ، رواياتِ ديگرى نيز وجود دارد كه برخى از نظر سند ، صحيح شمرده مىشوند و گوياتر از همه نامه حضرت مهدى ( عليه السلام ) به نماينده خود ، على بن محمد سَمُرى ( رضوان الله عليه ) است كه فرمود : " در آينده از پيروان من كسانى ادعاى مشاهده مرا مىكنند ، آگاه باشيد كه هر كس پيش از خروج سفيانى و صيحه آسمانى ، ادعاى ديدن مرا بكند ، افترا بسته و دروغگوست ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم " [1] . ظاهراً منظور از ادعاى مشاهده امام ( عليه السلام ) قبل از وقوع اين دو حادثه ، ادعاى نمايندگى صاحب الامر ( عليه السلام ) است نه صرف شرفيابى به حضور ايشان ، بدون ادعاى نمايندگى و يا بدون سخن گفتن درباره آن . زيرا فراوان نقل شده كه عده اى از علماء و اولياء مورد اعتماد و شايسته به توفيق ديدار با امام ( عليه السلام ) دست يافتهاند و شايد همين موضوع دليل بكارگيرى عبارت نفى مشاهده در كلام امام باشد نه نفى رؤيت . اين نوشته امام ( عليه السلام ) مىفهماند كه غيبت كبرى با خروج سفيانى و صيحه آسمانى پايان مىپذيرد و بعد از آن دوره اى شبيه به دوره غيبت صغرى و مقدمه ظهور خواهد بود . حضرت در اين مدت با ياران خود تماس مىگيرد و شمارى از آنان به محضر امام ( عليه السلام ) شرفياب مىشوند و حضرت نمايندگانى را بعنوان رابط خود و مؤمنين منصوب مىنمايد . از روايات بعدى اين گونه به دست مىآيد كه امام ( عليه السلام ) پس از خروج سفيانى ، ظاهر مىشود سپس دوباره تا هنگام ظهورِ موعود خود در ماه محرم ، پنهان مىگردد ، در روايت حذلم بن بشير از امام زين العابدين ( عليه السلام ) چنين آمده است :