در همين رابطه از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده كه فرمود : " چه بسا شخصى در كنار قائم است و حضرت جهت اجراى دستوراتش به او امر و نهى مىكند اما ناگهان امام مىگويد : او را نزد من بياوريد . چون او را حاضر كنند حضرت فرمان دهد تا سر از بدنش جدا كنند . در شرق و غرب جهان چيزى باقى نماند مگر اين كه از آن بزرگوار ترس و وحشت بدل دارد " [1] بر اساس برخى روايات ، گاهى گروهى بطور كامل نابود مىگردد . از امام باقر ( عليه السلام ) نقل شده كه فرمود : " زمانى كه قائم قيام كند به طرف كوفه روان شود . جمعيتى بيش از ده هزار مسلح كه " بتريه " ناميده شوند از شهر بيرون آيند و به آن حضرت گويند : از همان راهى كه آمده اى بازگرد ، ما را نيازى به اولاد فاطمه نيست ، پس حضرت بر آنان شمشير كشد بگونهاى كه يك نفر از آنان را زنده نگذارد . آنگاه وارد كوفه شود و تمام منافقين شكاك و جنگ جويان مخالف خود را از دم تيغ بگذراند تا رضايت حضرت حق را فراهم آورد " . [2] در روايت بعدى نيز آمده : آن حضرت هفتاد نفر را به قتل مىرساند كه آنها اصل و اساس فتنه و اختلاف در ميان شيعهاند و به نظر مىرسد كه از علماى گمراه ونابكار باشند . از مالك بن ضمره نقل شده كه گفت : امير مؤمنان ( عليه السلام ) فرمود : " اى مالك بن ضمره چگونه خواهى بود زمانى كه شيعيان اين چنين با يكديگر اختلاف كنند ! ؟ آنگاه حضرت انگشتان مبارك خود را به صورت ضربدرى داخل يكديگر نمود . عرض كردم : اى امير مؤمنان آيا در آن هنگام خيرى خواهد بود ؟ حضرت فرمود : تمام خير در آن هنگام است . اى مالك : در آن زمان قائم ما قيام كند و تعداد هفتاد نفر را كه به خدا و رسول خدا دروغ بستهاند پيش كشيده و همه را به قتل رساند ، آنگاه خداوند همه را پيرامون يك حقيقت گرد آورد . " [3]