responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي    جلد : 1  صفحه : 16


و نيز آثار زشت اين واقعه پر نيرنگ بود كه امام حسن عليه السلام را وادار به قبول صلح نمود .
معاويه براى آنكه به آرزوهاى طلائى خود برسد خون خواهى عثمان را دستاويز خود قرار داد ، امام أو را به پذيرش فرمانش دعوت كرد اما أو استنكاف ورزيد ، و براى آنكه به هدفش نائل گردد از عمرو بن عاص كه به شهادت تاريخ مردى حيله گر و دغلكار بود و خودش مى گفت من به هر جراحتى كه انگشت زدم آن را خونين كردم ، يارى خواست ، مردم نيز به خاطر ترس يا طمع در مال دنيا به معاويه گرويده و كم كم كار أو بالا گرفت و حكومتش توان يافت ، در اين لحظه معاويه آمادهء جنگ شد و به حركت درآمد و به صفين رسيد ، امام هنوز در كوفه بود و فرزندش امام حسن عليه السلام با ايراد سخنرانيهاى مختلف مردم را به جنگ تحريض مى كرد ، آنگاه كه دو لشكر در مقابل هم قرار گرفتند امام براى آنكه از جنگ جلوگيرى كند سعى فراوانى نمود ، اما تلاش ايشان تأثيرى نبخشيد و جنگ آغاز شد .
سياست مزورانه معاويه ايجاب مى كرد كه رهبران لشكر امام را با تهديد و تطميع فريب دهد و بسوى خود جلب نمايد ، از اينرو تصميم گرفت امام حسن عليه السلام را نزد خود بخواند ، براى اجراى اين سياست عبيدالله بن عمر ( 2 ) را نزد امام فرستاد و او به امام گفت : با تو كارى دارم ،


1 - عبيد الله بن عمر در زمان پيامبر به دنيا آمد از ولى آن حضرت حديثى نقل ننمود و فقط به پدرش عمر فخر مى كرد ، أو در جنگ صفين به معاويه ملحق شد ، روزى با جامهء خز و آرايش كرده بيرون آمد و گفت : فردا كه على با ما روبرو شود خواهد فهميد كه چه بر سرش مى ايد ، امام فرمود : رهايش كنيد خونش خون پشه است ، أو در صفين كشته شد .

16

نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي    جلد : 1  صفحه : 16
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست