آن [ كند ] و شكى نيست كه ادعاى فاطمه معصومه به انضمام شهادت على ابن ابى طالب وحسنين ( عليهم السّلام ) وامّ ايمن و اسماء بنت عميس مفيد علم است ، زيرا كه ابو بكر عالم به صدق وعدالت اين چهار نفر بود وعلم قطعى داشت كه ايشان دروغ گو نيستند ومكرّر از پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) شنيده بود كه در شأن على ابن ابى طالب ( عليه السّلام ) فرمود كه حق با على است وعلى با حق است وهرگز از يكديگر جدا نمى شوند ، پس هرگاه بناى او نه بر ظاهر شرع بود بلكه به علم خود عمل مىكرد ، چگونه در اين جا به علم خود عمل نكرد . و اگر كسى گويد از قول ايشان علم از براى او به هم نرسيد ، نهايت حماقت و بى انصافى از او صادر شده ، بلكه سخنى از او ناشى شده كه مخالف اجماع اهل سنّت است ، زيرا كه با وجود ثبوت عصمت ايشان - همچنان كه مذكور خواهد شد - وعلم ابو بكر به عصمت ، چگونه قول ايشان موجب علم نيست . و بر فرض اين كه عصمت ايشان در نزد ابو بكر محقق نبود شبهه نيست كه صدق وعدالت ايشان محقق بود پس چگونه با وجود اين علم از براى او بهم نرسيده و در حجره عايشه وحفصه علم از براى او بهم رسيده با وجود اين كه احدى از اصحاب وخواص واقارب رسول الله ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) مطلع نبودند و در كتب ايشان نيز روايتى نرسيده كه حضرت رسول آن دو حجره را به عايشه وحفضه بخشيده باشد ، بلكه بعضى از اهل سنّت تصريح كردهاند كه بخشش وقوع نداشت و ابو بكر آن دو حجره را از پيش خود داد . و خدا مىداند كه هر عاقل منصف تعجب مىكند از علم داشتن ابو بكر به صدق عايشه وحفصه بى شاهد وبينه ، و شك داشتن او در صدق سلاله نبوّت با وجود شهادت صاحبان عدالت وعصمت . و هر منصفى بعد از تأمل مىداند كه اين حكم ناشى از كفر وعناد و بعض ولجاج بود .