كردى وضبط نمودى زيرا كه در صورتى كه زن بى اولاد از زمين ارث ببرد ، ثمن حجره را جميع زوجات آن حضرت به ارث مىبرند و چون زوجات آن حضرت نُه نفر بودند حصه هر يك نه يك از هشت يك حجره مىبود كه يك جزء از هفتاد و دو جزء حجره باشد ، پس هرگاه حجره به هفتاد و دو جزء منقسم مىشد يك جزء آن حصه عايشه مىبود ومع ذلك جميع آن را ضبط نمود و پدر خود را در آن دفن كرد و همچنين حفصه دختر عمر با وجود اين كه يك جزء از هفتاد و دو جزء حجره كه در تصرف داشت حصه او مىشد ومع ذلك همه آن را ضبط نمود و بعد از فوت پدر خود او را در آن دفن كرد . وسنّيان نيز از براى عذر دفن ابو بكر وعمر در آن حجره ها گفتهاند كه عايشه وحفصه به قدر حصه ، پدران خود را در آن دفن كردند . و اگر بگويند ابو بكر آن دو حجره را به عنوان ميراث به ايشان نداد ، بلكه ايشان ادعا نمودند كه پيغمبر آن دو حجره را به ايشان بخشيده ، همچنان كه در بعضى روايات رسيده و به آن جهت ابو بكر آن دو حجره را به تصرّف ايشان داد ، گوييم چگونه به مجرد ادّعاى بخشش بدون اثبات شرعى آن دو حجره را به تصرف ايشان گذاشت و ادعاى حضرت فاطمه را با وجود شهودى كه مذكور شد رد كرد و در هيچ يك از كتب اخبار و احاديث فريقين نرسيده است كه عايشه وحفصه اقامه شهودى بر طبق ادعاى بخشش نموده باشند وبخشش را به ثبوت شرعى رسانيده باشند . اگر گويند در مورد فدك وعوالى ابو بكر علم به بخشش نداشت و به شهادت يك مرد و يك زن نمى توانست حكم كرد و در مورد حجره عايشه وحفصه ابو بكر خود علم قطعى به بخشش داشت و از براى حاكم جايز است كه آن چه را علم قطعى به آن دارد حكم كند و اگر چه شاهدى بر آن اقامه نشود جواب گوييم كه هرگاه ابو بكر عمل به علم خود مىكرد بايد آنچه منشاء علم او شود عمل به