بر دفع ايشان نبود و اين موجب هيچ منقصتى ومذمتى از براى حضرت نبود ومظلوميّت ومقهوريت فرق انبياء واوصياء امرى تازه نيست ، بلكه جبر و ستم وظلم و تعدى به جميع انبياء واولياء رسيده و اين باعث آن نيست كه از مرتبه واقعيّت ايشان چيزى كم شود ، بلكه از خواص انبياء واوصياء است كه از نفوس قاسيه ظلم و ستم نسبت به ايشان واقع شود و به جهت دعوت ايشان خباثت وناخوشى ، كه در بعضى نفوس خبيثه قاسيه است بروز كند و بر ايشان شورش كنند و در صدد ابطال وتضييع حق ايشان بر آيند وجمعى ديگر هم كه در نفوس ايشان شقاوت و خيانت كامن است ، تابع ايشان شوند وجمعى كه صاحبان نفوس سعيده سليمهاند ومشيت الهى به جانب ايشان تعلّق گرفته البته به طائفه محقه انبياء واوصياء مىگروند وتابع هوى وهوس وحطام دنيويه نمى شوند وهميشه تابعين ومخلصين فرقه ى محقّه انبياء واوصياء قليلى محصور بودهاند و تخلّف كنندگان از ايشان وپيروان اهل ظلم وعدوان بيشتر بودهاند آيا به گوشت نرسيده كه حضرت نوح چندين سال دعوت نمود وقوم او چه ظلم ها و ستم ها به او كردند ، حتى آن كه او را سنگ باران مىنمودند و با وجود اين چند نفر بيشتر به او نگرويدند ؟ آيا نشنيدهاى كه حضرت خليل الرحمان على نبينا و آله و عليه السلام را در منجنيق گذاشته بر آتش افكندند ؟ آيا از قرآن خبر ندارى كه خبر داده است كه حضرت لوط از راه اضطرار به قوم خود گفت كه دختران مرا بگيريد ايشان بهترند از اين كه متعرض اين جماعت مردان شويد كه مهمان من اند ؟ ، آيا به تو نرسيده كه جرجيس را چند دفعه كشتند [1] ، و به ارّه فرق ذكريا را شكافتند ، و سر يحيى را از جهت زن فاحشه بريدند ؟ آيا خبر ندارى كه هارون را عاجز وذليل نمودند تا گفت : « ان القوم استضعفونى وكادو ايقتلونني » « 1 »
[1] مستدرك سفينة البحار ، ذيل جرجس رجوع شود . « 2 » سوره اعراف آية 150