حضرت گريه بسيارى كرد وفرمود : پدرت راست گفت : مثل اين حقّى نديدم كه ضايع شده باشد . و قيس بن عباده انصارى در صفين گفته است : « قلت لما بغى العدوّ علينا * حسبنا ربّنا و نعم الوكيل » يعنى چون كه دشمن بر ما زورآور شد ، گفتم خدا ما را كافى است واو نيكو وكيلى است از براى ما . « حسبنا رّبنا الذى فتح البصر * ة بالامس و الحديث طويل » وكافى است ما را پروردگارى كه ديروز فتح بصره را به ما كرامّت كرد . « و علىّ إمامنا و إمام * لسوانا أتى به التنزيل . حين قال النّبى من كنت مولاه * فهذا على مولاه خطب جليل . إنّ ما قاله النّبّى حتم * على الأمّة ما فيه قال وقيل » وعلى امام ما و امام هر كسى است ، همچنان كه از جانب پروردگار نازل شد در وقتى كه پيغمبر ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) فرمود : هركه من مولاى اويم اين على ( عليه السّلام ) نيز مولاى او است . و به درستى كه آن چه پيغمبر ( عليه السّلام ) فرموده واجب است بر امّت كه آن را قبول كنند و راه گفتگويى در آن نيست . و چون كه وقوع اين حكايت ثابت شد به نحوى كه انكار آن را نمى توان نمود ، مىگوييم كه شبهه نيست كه اين حكايت صريح در امامت آن حضرت است ، زيرا كه حضرت رسول ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) اول فرموده كه آيا من اولى به مؤمنين نيستم از نفسهاى ايشان ؟ و شبهه نيست كه اولى - و ساير عبارات به حسب اختلاف روايات كه به اين معنى است به معنى اولى به تصرف در جميع امور دين و دنيا است و بعد از آن كه مردم تصديق اولويت حضرت رسول ( صلّى اللَّه عليه و آله وسلّم ) نمودند ، آن حضرت تفريع بر اين كردند كه : « پس هركه من مولاى اويم على هم مولاى اوست » ونظر به اين تفريع بايد مولى هم به معنى اولى به تصرف در جميع امور دين و دنيا باشد و الاكلام