و در اين مقام سخنى است كه بايد اشاره به آن شود و آن اين است كه اهل سنّت عدالت را از شرايط امامت شمردهاند همچنان كه اين مرد نيز آن را از جمله شروط امامت وخلافت شمرده است و جماعت اماميه را اعتقاد آن است كه هيچ يك از سه خليفه ايشان كه ابابكر است وعمر وعثمان عادل نبودند وفاسق بودند وشكّى نيست كه هرگاه اين معنى ثابت شود كه در يك وقتى از اوقات خلافت عادل نبودند وفسقى از ايشان سر زده باشد ، مذهب ايشان باطل مىشود ، زيرا كه هرگاه عدالت شرط باشد بايد در جميع اوقات امامت باشد وهرگاه در جزئى از آن زمان ، از عدالت بيرون روند امامت ايشان باطل خواهد بود ، بلكه هرگاه ثابت شود كه يكى از سه خليفه ايشان در جزئى از زمان خلافت فسقى از او سر زده باشد و از عدالت بيرون رفته باشد مذهب ايشان باطل مىشود ، زيرا كه قول به حقّيت خلافت بعضى از ايشان دون بعضى ، و در وقتى از اوقات ايام خلافت ايشان دون وقتى ديگر ، باعث خرق اجماع مركب است ، زيرا كه احدى از اهل سنّت قائل به اين فرق نيست و به اتفاق امّت از خاصّه وعامّه هركه مرتكب معصيت كبيره شود فاسق است و از عدالت خارج است . پس هرگاه به اثبات رسد از طرق ايشان كه نتوانند انكار نمود كه از سه خليفه ايشان ، بلكه از يكى ايشان كبيرهاى در وقتى سر زده ، بطلان مذهب ايشان ثابت مىشود ولهذا ما از كتب ايشان از براى هريك از اين سه خليفه وقايعى نقل مىكنيم كه صريح باشد كه از ايشان در ايام خلافت فسق سر زده است تا بطلان مذهب ايشان ثابت شود واكتفا به قليلى مىكنيم ، زيرا كه استقصاء آنچه از ايشان سر زده مناسب اين رساله نيست وموكول به كتب مبسوطه است كه اصحاب ما نوشتهاند . * * *