30 . ادعاى اينكه متمم برادر مالك اعتراف به ارتداد مالك نمود . دهلوى گويد : بلكه برادر او متمم بن نويره . . . اعتراف به ارتداد او نمود . ( 1 ) مؤلف ( رحمه الله ) مىفرمايد : برادر مالك به مشافهه ابى بكر مدح مالك نموده و گفته : تو او را به سوى خدا دعوت كردى ، و باز با او غدر نمودى ! و نيز او را به برائت از فحشا ، و [ به ] عفت ستوده . و اين دلالت واضحه دارد بر بطلان تهمت اعتراف ارتداد مالك بر او . و علاوه بر اين مجرد دعوى غير كافى است ، مىبايست كه بر اعترافِ متمم به ارتدادِ مالك ، دليلى مىآورد . ( 2 ) 31 . ادعاى اينكه عمر از انكارى كه بر خالد نمود پشيمان شد . دهلوى گويد : عمر بن الخطاب بر انكارى كه در زمان ابو بكر صديق داشت نادم شد ، و معترف گرديد كه هر چه صديق به عمل آورد عين صواب و محض حق بود . و دليل واضح بر اين ، آنكه : عمر بن الخطاب با وصف آن شدتى كه در اجراى حدود و استيفاى قصاص داشت ، در زمان خلافت خود و اقتدار زايد الوصف ، هرگز متعرض احوال خالد نشد ، نه حد زد و نه قصاص گرفت . ( 3 )
1 . تحفه اثنا عشريه : 264 ( طعن دوم ابو بكر ) . 2 . براى اطلاع بيشتر مراجعه شود به تشييد المطاعن 1 / 178 - 184 . 3 . تحفه اثنا عشريه : 262 - 264 ( طعن دوم ابو بكر ) .