خلاصه مطلب آنكه : حذيفه براى مردم مدائن مطالبى را كه پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) در حال غضب نسبت به گروهى از صحابه فرموده بود ، نقل مىكرد . گروهى مطالب او را براى سلمان بازگو كردند ، سلمان گفت : حذيفه خود بهتر مىداند چه مىگويد . به حذيفه گفتند : مطالب تو را به سلمان رسانديم ، از تصديق يا تكذيب تو امتناع مىكند ؟ حذيفه از سلمان پرسيد : چرا مطالبى كه من از حضرت شنيدهام و براى مردم نقل مىكنم ، تصديق نمىكنى ؟ ! سلمان پاسخ داد : حضرت گاهى عصبانى مىشد و در حال غضب مطلبى را نسبت به برخى از صحابه بيان مىكرد ، و گاهى شاد و خشنود بود و در آن حال نسبت به عده اى از اصحاب چيزى مىگفت . ( يعنى - العياذ بالله - حضرت از حال طبيعى خارج شده بود و نمىفهميد كه چه مىگويد ) ! تو حاضر نيستى از نقل اين مطالب دست بردارى تا اينكه مردم را نسبت به عده اى از صحابه خوش بين كنى كه محبت آنها را در دل داشته باشند و نسبت به برخى ديگر بدبين كنى تا مردم بغض و كينه آنها را به دل گيرند ! اين كار تو بين مردم ايجاد اختلاف و تفرقه انگيزى مىكند . ( حذيفه ! ) تو مىدانى كه پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) در خطبه اش فرمود : ( خدايا ) هر كس از امت را كه من در حال غضب ناسزا گفتم يا لعنت كردم ، آن را رحمت بر آنها قرار بده ، چون من هم مانند بقيه بنى آدم غضب دارم ( و گاهى از دست ديگران - بى جهت ! - عصبانى مىشوم ) ولى خدا مرا رحمت براى همه عالميان قرار داده است . سپس سلمان قسم ياد كرد كه : حذيفه ! اگر دست از اين كار برندارى به عمر گزارش خواهم كرد .