درخواست مىكردم تا قصيده ابوالقاسم مغربى را براى من روايت كند ، ليكن وى نمىپذيرفت و مرا از آن محروم مىساخت . تا آنكه پس از زمانى طولانى قصيده را برايم قرائت نمود و من نگاشتم ; من نيز در اين جا قسمتى از آن را نقل مىكنم ; زيرا جايز نمىدانم تمام آن را بياورم . ( 1 ) 6 . برخى از آنها گفتهاند : اصلاً جنگى با نام « جمل » وجود ندارد . ( 2 ) 7 . ابن بطه عكبرى ( متوفى 387 ) مىنويسد : نبايست كتاب جنگ صفين و جنگ جمل و رخداد كشته شدن عثمان و ديگر نزاعهاى صحابه مطالعه شود ; نگاشتن چنين مطالبى - براى خود و ديگران - وحتى خواندن و شنيدن آن جايز نيست ; زيرا دانشمندان بزرگ امت چنين دستور دادهاند . . . درباره كسانى كه مرتكب اين نهى شدهاند ، مطالب بسيار ( بد و اسفبارى ) نقل شده است ! ( 3 ) مقصود اين است كه براى آنان پيش آمدهاى ناگوارى رخ داده است . ( 4 ) 8 . احمد بن حنبل درباره دسته اى از احاديث مىگويد : ما اين احاديث را تنها نقل كرده و از تفسير و شرح مقصود آن خوددارى مىكنيم ; از آن جمله اين سخن پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) است : « پس از من با شمشير كشيدن بر روى يكديگر كافر و گمراه نشويد » . ( 5 )
1 . شرح ابن ابى الحديد 6 / 15 ، با مراجعه به قصيده جهت كتمان بقيه آن معلوم مىشود . 2 . نسيم الرياض في شرح الشفا 4 / 520 . 3 . كتاب الشرح والابانة على أُصول السنة والديانه 63 - 64 ( چاپ فرانسه ) . 4 . مراجعه شود به شرح اصول اعتقاد اهل السنة والجماعه 7 / 1253 ، 1261 . 5 . شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعه لالكلائى 1 / 163 ( چاپ رياض ) .