شواهدى بر واكنشهاى ياد شده ( 1 ) 1 . ابن هشام ( متوفى 218 ) در مقدمه سيره خود مىنويسد : من قسمتى از مطالب مربوط به سيره و تاريخ را نخواهم آورد . . . ( از جمله ) چيزهايى كه نقل آن زشت و ناپسند بوده و يا آنكه براى برخى مردم ناخوشايند باشد . ( 2 ) 2 . طبرى ( متوفى 310 ) هنگامى كه به نقل نامههاى محمد پسر أبوبكر و معاويه مىرسد ، مىگويد : من آن نامهها را نمىآورم ; چون عموم مردم تاب شنيدن آن را ندارند . ( 3 ) 3 . محمد بن عمر واقدى ( متوفى 207 ) پس از آنكه به بعضى از جريانهاى سقيفه اشاره كرده ، مىگويد : اين قسمت كه آوردم از روايت دانشمندان بود ، من نمىخواهم زياده گويىهاى رافضه را در اين جا نقل كنم ; شايد اين كتاب به دست ديگران افتد و تو را متهم سازند . ( 4 ) احمد بن اعثم كوفى ( متوفى 314 ) نيز گفتارى با همين مضمون دارد . ( 5 ) 4 . ابن عبدالبرّ ( متوفى 463 ) گويد : حذيفه درباره ابوموسى اشعرى مطلبى گفت كه من از ذكر آن كراهت دارم ! ( 6 ) 5 . ابن ابى الحديد معتزلى مىنويسد : مدتها بود كه از استادم ابوجعفر نقيب
1 . در آخر بحث « عدالت صحابه » به برخى از برخوردها و شواهد اشاره شد . 2 . السيرة النّبويه 1 / 4 . 3 . تاريخ طبرى 3 / 557 . 4 . كتاب الرّده 47 . 5 . كتاب الفتوح 1 / 14 ( چاپ دار الكتب العلميه بيروت ) . 6 . الاستيعاب 3 / 980 ، و مراجعه شود به كنزالعمال 14 / 86 .