17 . بخارى روايت مىكند كه اسود گفت : كنّا في حلقة عبدالله ، فجاء حذيفة حتى قام علينا فسلّم ، ثم قال : لقد أُنزل النفاق على قوم خير منكم . قال الأسود : سبحان الله ! إنّ الله يقول : ( إِنَّ الْمُنافِقِيْنَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النّارِ ) ( 1 ) فتبسّم عبد الله ، وجلس حذيفة في ناحية المسجد ، فقام عبدالله فتفرّق أصحابه ، فرماني بالحصى فأتيته ، فقال حذيفة : عجبت من ضحكه وقد عرف ما قلت . . ( 2 ) اسود گويد : در مسجد نزد عبدالله ( 3 ) بوديم ، حذيفه وارد شد سلام كرد و گفت : نفاق بر گروهى كه ( به حسب ظاهر ) از شما بهتر بودند نازل شد . اسود گفت : سبحان الله ! خدا فرمايد : منافقين در پست ترين دركات جهنم هستند . عبدالله تبسمى كرد ، و حذيفه رفت گوشه مسجد نشست . عبدالله ( نشستن بيش از اين را صلاح نديد ) بلند شد ، اطرافيان او هم متفرق شدند ، حذيفه سنگريزه اى به طرف من انداخت ( و اشاره كرد كه نزد او روم ) هنگامى كه نزدش رفتم گفت : تعجب مىكنم كه عبدالله مىخندد او خوب فهميد كه من مىخواهم چه بگويم ! 18 . اُبىّ بن كعب درباره پيمان شوم اصحاب صحيفه گفته : آگاه باشيد كه اهل پيمان هلاك شدند ، به خدا سوگند بر آنها تأسف نمىخورم ، براى بيچارگانى كه
1 . النساء ( 4 ) : 145 . 2 . صحيح بخارى 5 / 184 . و مراجعه شود به آنچه حذيفه درباره منافقين روايت نموده در صحيح مسلم 5 / 390 و 8 / 122 - 123 ، مسند احمد 5 / 391 ، سنن الكبرى بيهقى 8 / 198 و 9 / 33 ، كنز العمال 14 / 86 . 3 . شارحين بخارى گفتهاند مراد ابن مسعود است ، ولى برخى از علما فرمودهاند كه مراد پسر عمر است .