بر فرض كه اين كار خطا باشد گناه كبيره نيست ، گناه كوچكى است كه باعث نمىشود ما از آن دو بيزار باشيم و دست از ولايتشان برداريم . ( 1 ) وجدان شما خواننده عزيز بهترين داور براى پذيرفتن و يا انكار اين عذر است ، اگر خوف فتنه عذر صحيحى بود و مصلحت اسلام اقتضا مىكرد كه ابو بكر خليفه باشد ، چرا اميرمؤمنان ( عليه السلام ) عذر آنها را نپذيرفت ؟ ! چرا هميشه زبان به شكوه و گلايه از آنها مىگشود ، و بر آنها خشمگين و غضبناك بود ؟ ! 20 . در صحيح بخارى و مسلم و . . . به نقل از عايشه آمده است : وكان لعلي [ ( عليه السلام ) ] من الناس وجه حياة فاطمة [ ( عليها السلام ) ] فلمّا توفّيت استنكر علي [ ( عليه السلام ) ] وجوه الناس . ( 2 ) يعنى : تا فاطمة [ ( عليها السلام ) ] زنده بود ، على [ ( عليه السلام ) ] ميان مردم احترامى داشت ، ولى پس از وفات او مردم با او مثل غريبه برخورد مىكردند . ابن حجر در شرح صحيح بخارى در توضيح اين مطلب مىنويسد : مردم به احترام فاطمة [ ( عليها السلام ) ] ، على [ ( عليه السلام ) ] را احترام مىكردند ، ولى پس از وفات فاطمة [ ( عليها السلام ) ] ديدند هنوز او نزد ابو بكر حاضر نمىشود ، لذا دست از احترام او برداشتند لإرادة دخوله فيما دخل فيه الناس : تا او هم آنچه مردم پذيرفتهاند ، بپذيرد ( و يكپارچگى مردم حفظ شود ) . ( 3 ) قرطبى دقيقاً همين مطلب را ذكر كرده و در آخر به صراحت گفته : ولايفرّق
1 . شرح ابن ابى الحديد 6 / 49 . 2 . صحيح بخارى 5 / 82 ، صحيح مسلم 5 / 154 . 3 . فتح البارى 7 / 378 .