responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تشييد المطاعن لكشف الضغائن ( فارسي ) نویسنده : سيد محمد قلي كنتوري لكهنوي    جلد : 1  صفحه : 266


لذا هنگامى كه عمار ، ابوموسى اشعرى را توبيخ كرد كه چرا از بيعت اميرمؤمنان ( عليه السلام ) خوددارى كردى ، ابوموسى به او گفت : دست از سرزنش من بردار من برادر تو هستم ! عمار گفت : ولى من برادر تو نيستم . ( 1 ) در روايتى آمده است كه : مردى از شاميان به امام سجاد ( عليه السلام ) گفت : تو على بن الحسين هستى ؟ فرمود : آرى . گفت : پدر تو ( على بن ابى طالب ( عليه السلام ) ) بود كه مؤمنين را به قتل مىرساند ؟ ! اشك حضرت - از شنيدن اين مطلب - سرازير شد ، سپس اشك از چشم خويش پاك كرده ، فرمود : واى بر تو ! از كجا مىگويى كه پدر من مؤمنين را كشته است ؟ گفت : چون خود او گفته :
« اخواننا قد بغوا علينا ، فقاتلناهم على بغيهم » .
يعنى : برادران ما به ما ستم نمودند ; لذا با آنها جنگيديم .
حضرت فرمود : واى بر تو ! مگر قرآن نمىخوانى ؟ !
گفت : چرا ، فرمود : خداى تعالى مىفرمايد : ( وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً ) ، ( 2 ) ( وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً ) . ( 3 ) آيا اين پيامبران برادر دينى آن قوم بودند يا برادر قبيله اى ؟
او پاسخ داد : نه هرگز برادر دينى نبودند ، فقط از اين جهت كه از يك قبيله بودند


1 . امالى شيخ طوسى ( قدس سره ) 181 - 182 . 2 . هود ( 11 ) : 84 . 3 . الأعراف ( 7 ) : 73 .

266

نام کتاب : تشييد المطاعن لكشف الضغائن ( فارسي ) نویسنده : سيد محمد قلي كنتوري لكهنوي    جلد : 1  صفحه : 266
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست