پس به سبب تقرير فعل عمر ، طعن دو بالا شد ، يعنى هم فدك نداد و هم عمر اهانتى و ايذائى كه به آن جناب رسانيده بود ، بر آن راضى شد و سكوت ورزيد . ( 1 ) 90 . استدلال به روايت تقطيع شده ، سپس افترا بستن بر امام صادق ( عليه السلام ) كه حكم را نمىدانستند ! دهلوى گويد : و نيز حضرت امام به حق ناطق صادق ( عليه السلام ) را بعضى مسائل معلوم نبود : روى صاحب قرب الإسناد من الإمامية ، عن إسماعيل بن جابر : أنه قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) في طعام أهل الكتاب ، فقال : « لا تأكله » ، ثم سكت هنئية ، ثم قال : « لا تأكله » ثم سكت هنئية ، ثم قال : « لا تأكله ولا تتركه إلاّ تنزهاً ، إن في آنيتهم الخمر ولحم الخنزير » . از اين خبر صريح معلوم شد كه امام را حكم طعام اهل كتاب معلوم نبود ، و آخر بعد تأمل بسيار هم حكم صريح معلوم نشد ، ناچار به احتياط عمل فرمود ( 2 ) . با اينكه : اين روايت در قرب الاسناد نيست . در مصادر ديگر هم همراه با زياده اى است كه صاحب تحفه نياورده است ! حضرت در آخر روايت فرمود : « لا تتركه تقول إنه حرام ، و لكن تتركه تنزهاً » . ( 3 ) مؤلف ( رحمه الله ) مىفرمايد : حضرت در جواب سائل فرموه : « لا تأكله » ، پس اگر در اصطلاح دهلوى عدم علم ، علم را مىگويند ، فلا مشاحّة في الاصطلاح ! حكم صريح از اين حديث - اجتناب به طريق كراهت - مستفاد است ، و در آخر