responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 35


خبر از شهادت حسين ( ع ) چون حسين ( ع ) دو ساله شد ، سفرى براى پيغمبر ( ص ) پيش آمد . در بين راه ناگهان آن حضرت ايستاد و فرمود " انا لله وانا إليه راجعون " و اشك از ديدگانش سرازير شد . علت گريه را سؤال كردند ، فرمود : " اينك جبرئيل به من از زمينى كه نزديك شط فرات است و " كربلا " نام دارد ، خبر مىدهد كه فرزندم حسين پسر فاطمه ( س ) را در آن سرزمين مىكشند . " پرسيدند : " يا رسول الله كشنده او كيست ؟ ! " فرمود : " شخصى كه او را يزيد مىنامند وگويا اكنون جايگاه كشته شدن و محل دفن حسين را به چشم خويش مىبينم . " رسول خدا ( ص ) از آن سفر غمگين مراجعت نمود ، و بر فراز منبر آمد ، خطبه اى خواند و مردم را موعظه نمود . سپس دست راست خويش را بر سر حسن و دست چپ خود را بر حسين ( عليهما السلام ) كه نزديكش بودند نهاد و سر به سوى آسمان برداشت وگفت :
" خداوندا ! محمد بنده تو و پيغمبر توست و اين دو تن از پاكان اهل بيت من و برگزيدگان ذريه و نسل من هستند . آنان را در ميان امت خويش به جانشينى خود باقى مىگذارم . جبرئيل به من خبر داده است كه اين فرزندم را به خوارى مىكشند . خدايا شهادت را بر او مبارك گردان و او را از سروران شهيدان قرار ده و براى كشندگان و خواركنندگان او مبارك مگردان . " چون رسول خدا ( ص ) سخن خويش را به اينجا رسانيد ، صداى گريه و ناله از اهل مجلس برخاست . پيغمبر فرمود : " آيا براى او گريه مىكنيد و از يارى او خوددارى و كوتاهى مىنماييد ؟ " پس از آن از مسجد خارج شد و پس از لحظه اى به مسجد بازگشت ، ولى رنگش متغير و صورتش برافروخته بود . خطبه ديگرى را با ديدگان گريان قرائت كرد و فرمود :
" ايها الناس ! من دو چيز بزرگ را در ميان شما به امانت مىگذارم : يكى قرآن و

35

نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 35
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست