نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 303
باقى بود تا آن كه ابن زبير دستور داد آن را در برخى از دره هاى مكه بيفكنند . * ( وسيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون ) * صدق الله العلى العظيم . سر انجام كار مصعب ابو مخنف گويد : پس از قيام مختار ، مصعب بن زبير قيام كرد و ادعاى خلافت نمود و با سپاه انبوه عازم عراق گرديد تا وارد شهر بصره شد و آن شهر را متصرف گشت . لشكر عظيمى اطراف او را فرا گرفتند . او در صدد تصرف كوفه نيز بود كه با مقاومت مختار رو به رو شد . او هدف خود را به اطلاع مختار رساند تا همراه سپاه انبوه به سوى كوفه " نهر دير " فرود آمد . بين اردوگاه او و مختار فاصله چندانى نبود . از مختار درخواست نمود كه از طرف او حكومت كوفه را داشته باشد ، ولى او نپذيرفت . هر كدام يكى ديگر را تهديد نمودند و جنگ بين آنان داير گرديد . مصعب پيروزى به دست آورد و به كوفه رسيد . مختار وارد دار الإماره شد و چند روز تمام در آن قصر اقامت گزيد . هواداران مصعب ، دايره را بر او تنگ گرفتند و دار الإماره را در محاصره خود در آوردند . مختار روزى به اصحاب و ياران خود گفت : " مىخواهم بر ضد اين مردم بيرون بيايم . محاصره مرا دلتنگ ساخته است . " اصحاب و ياران او پاسخ مثبت دادند . او از قصر خارج گرديد و دو نيرو با هم به جنگ و قتال شديدى پرداختند . مصعب به آنان حمله كرد و ارتباط آنان را از هم گسست . هواداران مختار او را نديدند و گمان كردند كه فرار كرده است . ياران او نيز منهزم گرديدند . مختار تنها ماند و به ديوار دار الاماره تكيه داشت و از خود دفاع مىنمود تا آن كه كشته شد . ( قدس الله روحه ونور ضريحه ) مصعب در كوفه اقامت گزيد . عبد الملك بن مروان بن حكم او را تهديد نمود و با لشكر انبوه به سوى كوفه لشكركشى كرد ، تا آن كه نيروهاى دو طرف در محلى به نام " رماحيه " از توابع " دجيل " با هم ملاقات نمودند . سپاه عبد الملك در سال 72 هجرى بر مصعب غلبه نمود و او را كشت و سر او را گرفت و به راه ادامه داد تا به كوفه رسيد و در دارالإماره جلوس نمود و سر مصعب را نيز در طشتى پيش خود حاضر ساخت .
303
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 303