responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 294


ميخ ديگر محكم بستند و با مرد أزدى نيز اين گونه رفتار نمودند .
هنگامى كه چشمان به خواب استراحت فرو رفت ، تنها آن حى قيوم و داور بود كه بيدار وناظر اعمال بود . مرد أزدى شروع به گريه و زارى نمود و ناله و فرياد برداشت .
ابراهيم گفت : " مىبينم كه از شدت ناراحتى گريه مىكنى . " أزدى گفت : " چه كار كنم ؟ مىبينم كه فردا صبح زود كشته مىشويم . " ابراهيم دلدارى داد وگفت : " آيا خوشحال و راضى نيستى كه در جوار قرب الهى جاى بگيرى ؟
آيا خوشحال نيستى كه فردا در جوار رسول خدا ( ص ) ، أمير المؤمنين و فرزندان او حسن و حسين ( ع ) و مادرشان فاطمه زهرا ( س ) قرار بگيرى ؟ اگر ما فردا كشته شويم ، به يقين خداوند متعال بين ما و آنان را جمع خواهد نمود . ما در جرگه آنان قرار خواهيم گرفت . " مأمور موكل اين سخنان را مىشنيد . با شنيدن سخنان ابراهيم ، پوست بدن او جمع مىشد ، قلبش خاشع و لرزان مىگشت و با خود مىگفت : " به خدا قسم راست مىگويد " ، و خطاب به نفس خود گفت : " واى بر تو اى نفس خبيث ! در روز قيامت هنگامى كه تو را در پيشگاه الهى حاضر ساختند ، چه عذر و بهانه اى خواهى آورد كه ياوران فرزندان رسول خدا ( ص ) را به كشتن واداشتى . . . نه ، به خدا قسم هرگز ستمكار را كه از دين بيرون رفته است ، بر ضد اهل حق ، كمك و يارى نخواهم نمود . " او به سراغ ابراهيم و همراهش رفت و دست و پاى آنان را بازگشود وگفت :
" اين موكلان تو در خواب هستند . بدان اى امير ! در سپاه عامر قسى القلب تر از من وجود نداشت ، ولى گفتگوى تو كه با همراه خود داشتى ، در من اثر گذاشت و مرا به رقت واداشت . مىخواهم راه تو را بازگذارم و اين فرد أزدى را نيز بازگشوده ام و اين شمشير برنده و قاطع من است ، بگير و با احتياط راه را پيش گير . " ابراهيم دعا كرد و همراه مرد أزدى با احتياط كامل از اردوگاه دور شد و رو به صحرا و بيابان نهادند . هنگامى كه فرمانده لشكر عامر اطلاع يافت كه ابراهيم توقيفگاه

294

نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 294
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست