responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 291


او اظهار كرد : " ابراهيم ! به خدا سوگند ، خواه مختار پشيمان شود يا نشود ، ما در اين مدت ، منتظر فرصت و متوقع لحظه اى بوديم كه به او دسترسى پيدا كنيم و او را بكشيم . نه تنها او ، بلكه قتل تو نيز از اهداف و آرزوهاى ما بود ، ولى شما نسبت به ما سبقت و پيشى گرفتيد . بدانيد شما به ما ظلم نكرده ايد ، اگر ما هم بوديم اين گونه رفتار مىنموديم . " در اين لحظه حساس ، ابراهيم حر به اى را كه وزن آن بيش از سه رطل ( 1 ) بود ، به سينه اش كوبيد و آن را از پشت او بيرون آورد و از تمام آن چهارده نفر آسوده خاطر شدند . مختار رو به مرد أزدى آورد و او را با خلعتهاى پر قيمت و ارزشمند مخلع ساخت . سپس رو به اصحاب خود نمود و فرمود هر آن كس كه ابا عبد الله حسين ( ع ) را دوست مىدارد ، به اين مرد ازدى عطا و بخشش نمايد . اصحاب و ياران ، هر كدام به فراخور حال بخشش نمودند . كمكهاى آنان تا سر حد قد او بالا آمد . او زير كمكها و بخششهاى مختار و يارانش قرار گرفت . وى پس از ديدن اين منظره دل انگيز و پر شور ، رو به مختار نمود وگفت : " امير ! من درهم يا دينارى از اين هدايا را نمىگيرم . اصحاب و ياران حسين سزاوارتر هستند كه اين اموال در اختيار آنان باشد تا در راه خدا به جهاد و مبارزه ادامه دهند . اگر من علاقه مند و عاشق مال دنيا بودم ، به دست آوردن آن بسيار سهل و آسان بود . من هر چه را مىخواستم ، عامر بن ابى ربيعه در اختيارم مىگذاشت .
من تنها رضا و خشنودى خدا را مىطلبم . در اين وقت همه اصحاب و ياران ، حال و موقعيت او را غبطه مىكردند .
سرنوشت عامر پس از رد عطاياى ياران مختار ، مرد أزدى به مختار عرض كرد : " آيا علاقه دارى عامر را دست بسته تحويل شما دهم ؟ "


1 - رطل پيمانه يا و زنى است كه وزن تقريبى آن نصف من مىباشد ، و رطل در مصر 453 گرم است . ( المنجد )

291

نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 291
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست