responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 289


آن لباس كهنه و فرسوده بپوش و اين نامه را هم كه به هم پيمانان نوشته ام ، در بين لباس كهنه و فرسوده ات پنهان دار . با سر باز و پاى برهنه به جمع آنان نزديك شو . ديده بانان آنان به تو اخطار خواهند داد وترا متوقف خواهند نمود و از حال و احوال تو جويا خواهند شد . به آنان بگو عامر بن ابى ربيعه به خاطر دريافت انعام از شما ، مرا كتك كارى نمود و هر آنچه را شما داده بوديد از من گرفت و دستور قتل مرا داد و عموزادگانم شفاعت كردند و مرا از دست او نجات داده و آزاد نمودند . اكنون به اردوى شما پناه آورده ام . در چنين وضعيت ، او تو را مورد رحمت و محبت قرار داده و در زمره خواص و ياران خود خواهد آورد . هنگامى كه او تو را تأمين داد و از طرف تو آسوده خاطر گشت ، اين نامه را به هم پيمانان من برسان تا او را به قتل برسانند . " أزدى گفت : " چشم ! اطاعت مىكنم . " سپس هر آنچه او داده بود و هر چه را قبلا مختار به او بخشيده بود ، همگى را به اهل و عيال خود تحويل داد و لباسهاى پاره پاره به تن نمود و سوار مركب راهوارى گرديد و به سوى كوفه روان شد . مختار تا چشمش به سواره اى افتاد كه به طرف او مىآيد ، به ياران خود گفت او را حاضر كنيد . وقتى پيش او آوردند ، كاملا او را شناخت كه همان فرد أزدى است كه قبلا مورد توجه او قرار گرفته بود .
مختار گفت : " برادر أزدى ! باز چه خبر ؟ چرا به اين روز و روزگار افتاده اى ؟ " مرد أزدى گفت : " امير ! وقتى عامر بن ابى ربيعه آنچه را شما عنايت كرده بوديد در من مشاهده نمود ، از من گرفت و هر چه داشتم ضبط نمود و دستور كشتنم را داد .
كسان من شفاعت نمودند ، بالأخره مرا آزاد ساخت و از لشكر خود بيرون راند . اكنون به شما پناه آورده ام . " مختار وقتى سخن او را شنيد ، باز دستور داد پنج هزار دينار به او انعام دهند و خلعتى بپوشانند و بسيار مورد محبت و عنايت قرار دهند .
مرد أزدى وقتى اين همه محبت و عنايت مختار را مشاهده نمود ، به فكر فرو رفت و با خود گفت : " اى نفس ! مىبينى كه دنيا فانى و زودگذر ، و آخرت دايمى و

289

نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 289
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست