responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 284


هنگامى كه صبح طالع گرديد ، ابراهيم سفره خون را گستراند . ابن زياد و هزار تن ديگر از هواداران او را نيز آورد . لباسهاى ياران ابراهيم در اثر جنگ ، آلوده به خون بود . نماز صبح را با امامت ابراهيم برگزار نمودند . ابراهيم دستور داد اسيران حاضر را پيش او حاضر سازند . نخستين فرد ، ابن زياد لعين بود كه او را دست بسته به محضر ابراهيم آوردند . پاهاى او را نيز محكم بستند . ابراهيم دستور داد آتشى را روشن كردند .
ابراهيم خنجر خود را از كمر كشيد و تكه تكه گوشت ران او را مىبريد و مىپخت .
سپس سر او را گوش تا گوش با خنجر خود بريد و جسد پليد او را به آتش افكند . در تمام احوال فرياد مىكشيد : " يا لثارات الحسين ( ع ) " . سر او را به كوفه به حضور مختار فرستاد .
3 - شبث بن ربعى 4 - خولى 5 - سنان 6 - عمرو بن حجاج پس از كشتن ابن زياد ، شبث بن ربعى ، خولى بن يزيد أصبحى ، عمرو بن حجاج و سنان بن أنس نخعى ( عليهم لعائن الله ) را آوردند . آنان كسانى بودند كه در حادثه عاشورا فرماندهى عمليات جنگ بر ضد خاندان عصمت ( ع ) را عهده دار بودند و پس از قتل امام ( ع ) ، به نهب و غارت اموال وهتك حرمت حريم آن بزرگوار پرداخته بودند .
نخست ابراهيم رو به سنان بن انس نمود وگفت : " واى بر تو ! آيا مىتوانى به راستى بگويى در كربلا و روز عاشورا چه كارى انجام دادى ؟ " سنان گفت : " من كارى انجام نداده ام ، جز اين كه تكه اى از زير لباس امام حسين ( ع ) را گرفته ام . " ابراهيم شروع به گريه نمود و دستور داد گوشت ران او را قطعه قطعه كنند .
هنگامى كه مشرف بر مرگ گرديد ، ابراهيم او را از گوش تا بنا گوش سر بريد و جسد پليد او را سوزاند .
پس از كشتن سنان ، شبث بن ربعى را آوردند . ابراهيم رو به او كرد وگفت :

284

نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 284
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست