نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 268
كه ابن جارود به كار گرفته بود ، ده هزار دينار از اموالى كه با خود حمل مىكرد به او بخشيد و مسير شام را پيش گرفت ، تا اين كه پس از 20 روز به شام رسيد و اطلاع يافت كه مردم شام اتفاق نظر پيدا نموده اند كه با عبد الله بن عمر بن خطاب بيعت كنند ، پس عبيدالله بن زياد بر مروان بن حكم وارد گرديد ، و به او پيشنهاد نمود كه هرگز با عبد الله بن عمر ، مادامى كه رگ و همت اموى دارد ، بيعت ننمايد ! مروان گفت : " امير ! رأى ، رأى تو است . " ابن زياد به مروان توصيه نمود كه مردم وافراد فاميل خود را دعوت نمايد و درب خزانه عموزاده اش يزيد را بازگشايد و به آنان و به لشكر عطا نمايد . در اين صورت است كه او از تمام مردم به نامش بيعت مىگيرد و او خليفه و جانشين پسر عمويش يزيد مىگردد و خود او به مقدار پنج بار شتر زر و سيم و لباس فاخر از بصره آورده بود ، آنها را نيز بيرون آورد و به سپاهيان عطا نمود و به بزرگان خلعت بخشيد و آنان را نيز به بيعت او دعوت نمود . ابن زياد در مقام توصيه به مروان افزود : " هنگامى كه مردم شام با تو بيعت نمودند ، از شام بيرون شو و به سوى عراق رهسپار گرد ، و اگر دو شهر بصره و كوفه را گرفتى ، كار عراق عرب و عجم بر تو مسجل خواهد گرديد و من خودم در آن دو شهر به نام تو خطبه مىخوانم و با مردم خراسان ، اصفهان ، مكه ، مدينه و ديگر شهرها مكاتبه و نامه نگارى مىنمايم كه خليفه تنها تو هستى و مردم به خلافت و حكومت تو اجتماع نموده اند و در مشرق و مغرب به نام تو خطبه ايراد مىنمايم . " مروان گفت : " تو صاحب اختيار من هستى ، هر كارى كه دلت خواست انجام بده ، چون تو در اين امر شايستگى و لياقت فراوان دارى ! " پس از اين گفتگو و مذاكره بود كه ابن زياد اموال و دارايى هاى بصره و كوفه را باز گشود و فرماندهان يزيد و سپاهيان او را احضار نمود و به هر كدام از آنان عطيه اى چند برابر عطاياى يزيد اعطا كرد و به آنان با قرآن و طلاق زن ، سوگند ياد نمود كه هرگز بيعت مروان بن حكم را نقض ننمايند .
268
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 268