نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 267
او ابن زياد لعين را زير شكم شتر قوى هيكلى بست و تازه از كار بستن او فارغ شده بودند كه سليمان بن صرد ، همراه چهار هزار وپانصد نفر از سواركاران و همراهان خود به او رسيدند وعمر بن جارود را محاصره و احاطه نمودند ، در حالى كه همگى با صداى بلند شعار " يا لثارات الحسين ( ع ) " را سر مىدادند . ابن جارود گفت : " كمى مهلت دهيد . خداوند شما را مورد عفو قرار دهد . از چه كسى خونهاى حسين و ياران او را مىطلبيد ؟ " سليمان خطاب به او گفت : " به ما خبر رسيده است كه ابن زياد ملعون همراه شما است و او را به شام مىبريد . " گفت : " تقوا پيشه سازيد . ما در شب تاريك قرار نداريم و اكنون در يك بيابان خشك و بدون علفى بسر مىبريم و روز روشن است . همه را تفتيش و بازرسى كنيد . " آنان ، به دقت آن جمع را مورد بازرسى قرار دادند ، ولى اثرى از ابن زياد نيافتند و به حيله و توطئه آنان نيز پى نبردند . پس از آن برگشتند و راه آنان را آزاد گذاشتند و شروع به بازگشت نمودند . سليمان خطاب به آنان گفت : " به كجا بر مىگرديد ؟ آن فردى كه به من خبر داده است كه ابن زياد از بصره به قصد شام خارج شده است ، فرد راستگو و صادقى است . بهتر است ما در راه به كمين بنشينيم و در انتظار او باشيم ، تا اولا انتقام خون اولاد رسول خدا ( ص ) را از او بگيريم و ثانيا اموال و دارايى بنى اميه را كه همراه او است ، دريافت كنيم و نگذاريم احدى كه در راه قتل حسين ( ع ) با آنان همراهى و همكارى نموده است ، جان سالم به در ببرد . " ياران او گفتند : " ما همگى در اطاعت و فرمان تو هستيم واحدى از ما نيست كه از اطاعت فرمان تو سرپيچى نمايد . " ابو مخنف مىافزايد : هنگامى كه ابن زياد و همراهان او از سليمان بن صرد و ياران او فاصله گرفتند و اطمينان پيدا نمودند كه دوباره به آنان نخواهند رسيد ، ابن زياد را از زير شكم شتر بازگشودند و در هودج نشاندند . ابن زياد در اثر اين تدبير و حيله اى
267
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 267