نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 266
جمعى از هواداران و لشكريان خود به سوى دمشق حركت نمود . چون او حركت اهل كوفه را شنيده بود و مىدانست كه آنان ، زندانيان را آزاد ساخته اند و اين احتمال وجود دارد كه راه را بر او ببندند و منتظر حركت او شوند . از اين رو با احتياط كامل ره مىسپرد . از آن طرف ، وقتى ابن زياد به طرف شام حركت نمود ، خبر حركت او در كوفه نيز منتشر گرديد . آنان در جست و جوى ابن زياد سفاك بيرون آمدند . هنگامى كه ابن زياد در راه بود ، عمر بن جارود ، يكى از هواداران جدى بنى اميه ، به استقبال او شتافت وگفت : " به من راست بگو ! به چه جهت از بصره خارج شده اى ؟ " ابن زياد گفت : " حقيقت و واقعيت امر اين است كه يزيد از دنيا رفته است و خبر آن به مردم كوفه رسيده است . آنان خانه و منزل مرا غارت نموده اند و محبوسين را بيرون آورده اند و من نگران آن هستم كه خبر بيرون شدن مرا از بصره نيز مطلع گردند و در مسير راه كمين نمايند و انتقام خود را از من پس بگيرند ، چون آنان از اصحاب و ياران على ( ع ) هستند و تا كنون در زندان من محبوس بوده اند و شديدا عصبانى و ناراحت هستند . " عمر بن جارود گفت : " پس اگر واقعيت به گونه اى باشد كه بيان نمودى ، چاره اى جز آن ندارى كه به توصيه و چاره جويى من گوش فرا دهى و طبق آن رفتار نمايى ، و اگر نه كشته خواهى شد . " ابن زياد گفت : " پيشنهادت چيست ؟ " ابن جارود گفت : " تو را زير شكم شترم محكم مىبندم و به كمر تو كوزه خالى از آب را آويزان مىنمايم و لباس و پوشش به روى تو مىكشم و شتر را ميان شتران فراوانى كه هست ، رها خواهم نمود تا بدين وسيله نجات پيدا كنى . چون اگر آنان به تو دسترسى پيدا نمايند ، تفتيش خواهند نمود و اگر تو را پيدا نمودند ، لحظه اى به تو فرصت نداده و تو را به هلاكت خواهند رساند . " ابن زياد گفت : " هر چه به نظرت رسيده است انجام بده ! "
266
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 266