نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 979
فرست ) . و فرموده : وقالت اليهود يدالله مغلولة ، غلت ايديهم ولعنوا بما قالوا [1] ( و يهود گفتند : دست خدا بسته است ، دست خودشان بسته است و بدين گفتارشان مورد لعنت قرار گرفتند ) . با توجه به اين آيات چگونه كسى مى تواند بگويد كه خداوند ( در روز قيامت ) به مكلف نمى گويد : چرا لعن نكردى ؟ آيا چنين گوينده اى نمى داند كه خداوند امر به دوستى با دوستانش و دشمنى با دشمنانش نموده ، و همان گونه كه از تولى و دوستى مىپرسد از تبرى و دشمنى هم سؤال مى كند ؟ ! آيا نمى بينى كه وقتى يك يهودى مسلمان شود از او مى خواهند و به او گويند كه كلمه شهادتين را بر زبان جارى كن ، آن گاه بگو : از هر دينى مخالف با دين اسلام بيزارم . و او ناگزير بايد بيزارى بجويد ، زيرا عمل بدان سبب كامل مى گردد ؟ ! آيا اين گوينده اين شعر را نشنيده كه گويد : تود عدوى ثم تزعم اننى * صديقك ، ان الرأى عنك لعازب ( با دشمنم دوستى مى كنى و باز هم مرا دوست پندارى ! بى شك رأى درست از تو به دور مانده است ) . بنابر اين دوستى با دشمن در واقع بيرون شدن از دوستى با دوست است ، و چون دوستى از ميان رفت جز دشمنى باقى نخواهد ماند ، زيرا انسان نمى تواند در حد متوسطى با دشمنان و عاصيان خداوند قرار داشته باشد كه نه با آنها دوستى كند و نه از آنها بيزارى جويد ، و اجماع مسلمانان بر نفى اين واسطه قائم است . اما اين كه گفت : ( اگر به جاى لعنت بگويد : استغفر الله ، براى او بهتر است ) ، بايد دانست كه اگر كسى استغفار كند بدون آن كه ( در جاى خود ) لعنت فرستد و يا اعتقاد به وجوب لعن نداشته باشد استغفارش سودى به حال او نخواهد داشت و مقبول نخواهد افتاد . زيرا چنين كسى نسبت به خداوند عاصى بوده و در