نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 917
كسى كه مى خواهد خار را با خار بيرون كشد كه مى داند مايه افزونى درد خواهد شد . خداوندا ، طبيبان اين درد جانكاه و بى درمان خسته شدند و آبكشان از اين طنابهاى چاه درمانده گشتند . [1] 31 - و فرمود : اى مرد نمايان نامرد ، كودك صفتان و نو عروس خردان ، كاش شما را نديده و نمى شناختم ، اين آشنايى جز افسوس واندوه چيز ديگرى برايم در بر نداشت ، خدا شما را بكشد كه دلم را خسته و سينه ام را پر از خشم و كين ساختيد و غم واندوه را جرعه جرعه به كامم ريختيد ، و آن قدر با نافرمانى و بى تفاوتى برنامه هاى مرا به هم زديد تا آن كه قريش گفتند : ( پسر ابو طالب مرد دليرى است اما با شيوه جنگ آشنا نيست ) . زهى گستاخى ! آيا هيچ يك از آنها در كار جنگ پر كارتر و پيش گام تر از من بوده است ؟ من هنوز بيست سال نداشتم كه دست به پيكار زدم و اكنون كه از شصت گذشته ام دست از آن بر نداشته ام . اما افسوس ، آن كس كه به فرمانش نروند تدبير و رايش به كار نيايد . [2] 32 - و فرمود : به من خبر رسيده كه بسر به يمن لشكر كشيده است ، به خدا سوگند كه من گمان مى كنم اين قوم با گرد آمدن به گرد باطل خود ، و پراكندگى شما از پيرامون حق خود ، و نافرمانى شما از امام بر حق و فرمانبردارى آنها از پيشواى باطل ، و امانت دارى آنها و خيانت شما ، و درستى آنها در شهرهاى خود و نادرستى شما ، سر انجام دولت را از چنگتان به در آورند و بر شما چيره گردند . چندان به شما بى اعتمادم كه مىترسم اگر قدحى به كسى بسپارم بند آن را بربايد . خداوندا ! من از اينان آزرده ام و اينان از من ، و من از اينان دل تنگم و اينان از من ، پس مرا يارانى بهتر از ايشان ده ، و كسى بدتر از من بر ايشان گمار . خداوندا ،