نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 908
بدانچه خوش نداريد وادار كنم . اين را گفت و نشست . [1] نصر بن مزاحم گويد : على عليه السلام در روز صلح با معاويه چون خواست صلح نامه را بنويسد اشتر را فراخواند تا بنويسد ، مردى گفت : خودت چيزى بين خود و معاويه بنويس . فرمود : به خدا سوگند من خودم در روز صلح حديبيه صلح نامه را با دست خود نوشتم ، و نوشتم ( بسم الله الرحمن الرحيم ) سهيل گفت : من رضا نمى دهم ، بنويس ( باسمك اللهم ) . من نوشتم : ( اين چيزى است كه محمد رسول خدا با سهيل بن عمرو بر اساس آن صلح مى كند ) ، سهيل به پيامبر گفت : اگر نبوت تو را گواهى مى دادم با تو نمى جنگيدم . من خشمگين شدم و گفتم : آرى به خدا او عليرغم تو رسول خداست . رسول خدا فرمود : آنچه او مى گويد بنويس ، كه تو على چنين سرنوشتى دارى ، تو را نيز مظلومانه وادار به چنين چيزى ( به صلح و حذف نام اميرمؤمنان ) خواهند كرد . [2] و نيز گويد : عمر بن سعد نوشت : ( اين چيزى است كه على اميرمؤمنان بر سر آن مصالحه و محاكمه مى كند ) ، معاويه گفت : من بد مردى هستم اگر اقرار داشته باشم كه او اميرمؤمنان است آن گاه با او پيكار كنم ! عمروعاص گفت : نام او و نام پدرش را بنويس ، زيرا او امير شماست نه امير ما . چون نامه را به حضرت باز گرداندند دستور داد نام امير مؤمنان را پاك كنند . احنف گفت : نام امير مؤمنان را از خود پاك مكن . زيرا مىترسم اگر آن را پاك سازى ديگر اين مقام به تو بازنگردد ، آن را پاك نكن گرچه مردم به جان هم افتند و يك ديگر را بكشند . ساعتى از روز بر سر پاك كردن آن گذشت . آن گاه اشعث بن قيس آمد و گفت : اين نام را پاك كن . على عليه السلام فرمود :